عشق و نفرت پارت28♡
عشق و نفرت پارت28♡
لی جیون: باشه بابا اروم باش مگه چی گفتم
مینسو: لی جیون یا میگی چی میخوای یا گم میشی میری
لی جیون: باشه حالا مه نمیخوای بدونی منم میرم خدافز
مینسو: چی میگی وایسا ببینم
لی جیون:(پوزخند)
لی جیون: باشه اگر میخوای بدونی فقط یه شرطی داره
مینسو: چه شرطی
لی جیون: یه نوشیدنی مهمونم کن
مینسو: عااا مسخره گفتم حالا میخوای چی بگی
لی جیون: تازه اولشه خانم کوچولو(زیر لب)
مینسو: چیزی گفتی
لی جیون: نه
مینسو: گارسونن
*بله بفرمایید
مینسو: دو تا نوشیدنی
*بله چشم الان میارم
(نوشیدنی را اوردن)
لی جیون: خب سریع بزم سر اصل مطلب
مینسو: وای بگو دیگه
لی جیون: اوکی. نمیدونم میدونی یا نه اما کوک قبلا از تو با یه نفر دیگه به جز سومین رابطه داشته اینارو سومین بهم گفت الان نگی دروغ میگم بعدش اونا انگار خیلی عاشق هم بودن ولی یه روزی یه اتفاقی میوفته و دختره کوک رو ترک میکنه ولی الان دقیقا کسی که کوک دستشو دور کمرش حلقه کرده
ویو مینسو
با حرفای لی جیون حالم بد شد حس کردم ته بد بختیم سومین این دختره لی جیونو..
پایان ویو
لی جیون: حالت خوبه
مینسو: من میرم بیرون یکم هوا بخورم(بغض)
لی جیون: میخوای کمکت کنم انگار حالت بده
مینسو: نه خودم میرم
یونجی: مینسوو
یونا: مینسو
یونجی: این دختر چرا یهو رفت بیرون نکنه حالش بد شده باشه
یونا: نمیدونم بیا بریم دنبالش
ویو مینسو
نمیتونستم جلوی بغضمو بگیرم و اشکام ریختن رفتم بیرون روی چمن ها نشستم و گریه میکردم وقتی خواستم برم بیرون یونجی و یونا هی صدام میکردپ اما جوابی بهشون ندادم
پایان ویو
یونجی: مینسو حالت خوبه هزیزم چرا اینجا نشستی پاشو بریم داخل سرده هوا سرما میخوری
یونا: ببینم تو داری گریه میکنی
مینسو:اون لی جیون عوضی همه چیزو هق هق به من گفت اون گفت هق کوک با یکی بوده و الان کوک دستشو حلقه کرده دور کمر دختره و هی با هم هق میخندن انگار نه هق انگار که من زنشم حس هق خیانت هق بهم دست میده از هق این کاراش هق
یونجی: از دست این مردا الان خودم میرم این کوک را تیکه تیکه میکنم مرتیکه اشغال(خودتی)
یونا: صبر کن
ویو راوی
تهیونگ و جبمین که دیدن یونجی و یونا به شدت از سالن رفتن بیرون رفتن دنبالشون
پایان ویو
تهیونگ: خانما چرا شما اینجایید
جیمین: مینیو حالت خوبه دختر
مینسو: اره خوبم اما من میرم خونه به کوک بگو
تهیونگ: بزار من برسونمت
مینسو: ممنونم
(سوار ماشین شدن)
ادامه دارد
لی جیون: باشه بابا اروم باش مگه چی گفتم
مینسو: لی جیون یا میگی چی میخوای یا گم میشی میری
لی جیون: باشه حالا مه نمیخوای بدونی منم میرم خدافز
مینسو: چی میگی وایسا ببینم
لی جیون:(پوزخند)
لی جیون: باشه اگر میخوای بدونی فقط یه شرطی داره
مینسو: چه شرطی
لی جیون: یه نوشیدنی مهمونم کن
مینسو: عااا مسخره گفتم حالا میخوای چی بگی
لی جیون: تازه اولشه خانم کوچولو(زیر لب)
مینسو: چیزی گفتی
لی جیون: نه
مینسو: گارسونن
*بله بفرمایید
مینسو: دو تا نوشیدنی
*بله چشم الان میارم
(نوشیدنی را اوردن)
لی جیون: خب سریع بزم سر اصل مطلب
مینسو: وای بگو دیگه
لی جیون: اوکی. نمیدونم میدونی یا نه اما کوک قبلا از تو با یه نفر دیگه به جز سومین رابطه داشته اینارو سومین بهم گفت الان نگی دروغ میگم بعدش اونا انگار خیلی عاشق هم بودن ولی یه روزی یه اتفاقی میوفته و دختره کوک رو ترک میکنه ولی الان دقیقا کسی که کوک دستشو دور کمرش حلقه کرده
ویو مینسو
با حرفای لی جیون حالم بد شد حس کردم ته بد بختیم سومین این دختره لی جیونو..
پایان ویو
لی جیون: حالت خوبه
مینسو: من میرم بیرون یکم هوا بخورم(بغض)
لی جیون: میخوای کمکت کنم انگار حالت بده
مینسو: نه خودم میرم
یونجی: مینسوو
یونا: مینسو
یونجی: این دختر چرا یهو رفت بیرون نکنه حالش بد شده باشه
یونا: نمیدونم بیا بریم دنبالش
ویو مینسو
نمیتونستم جلوی بغضمو بگیرم و اشکام ریختن رفتم بیرون روی چمن ها نشستم و گریه میکردم وقتی خواستم برم بیرون یونجی و یونا هی صدام میکردپ اما جوابی بهشون ندادم
پایان ویو
یونجی: مینسو حالت خوبه هزیزم چرا اینجا نشستی پاشو بریم داخل سرده هوا سرما میخوری
یونا: ببینم تو داری گریه میکنی
مینسو:اون لی جیون عوضی همه چیزو هق هق به من گفت اون گفت هق کوک با یکی بوده و الان کوک دستشو حلقه کرده دور کمر دختره و هی با هم هق میخندن انگار نه هق انگار که من زنشم حس هق خیانت هق بهم دست میده از هق این کاراش هق
یونجی: از دست این مردا الان خودم میرم این کوک را تیکه تیکه میکنم مرتیکه اشغال(خودتی)
یونا: صبر کن
ویو راوی
تهیونگ و جبمین که دیدن یونجی و یونا به شدت از سالن رفتن بیرون رفتن دنبالشون
پایان ویو
تهیونگ: خانما چرا شما اینجایید
جیمین: مینیو حالت خوبه دختر
مینسو: اره خوبم اما من میرم خونه به کوک بگو
تهیونگ: بزار من برسونمت
مینسو: ممنونم
(سوار ماشین شدن)
ادامه دارد
۶.۰k
۱۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.