عشق یا قتل پ ۱۳ ق ۶
پارت ۱۳ ق ۶ : + مالیات؟...چرا اون وقت از اینجا؟
میلدا...نمیدونم قانونه دیگه بعدم از زیر فرش یه کیسه در آورد و از اتاق خارج شد ...... بلند شدم و قدم برداشتم با گذاشتن سرم روی در سعی کردم حرف هایی رو ک میزنن بشنوم
ناشناس... آقای لی! ببینید اگه دفعه بعد مالیاتتون کامل نباشه خونتون رو ازتون میگیریم!
پیرمرد...همسرم بس نبود ک میخواین خونه رو هم بگیرید؟
صدای چک اومد
ناشناس...این حرفا رو جای دیگه ای نمیزنی! خودت خوب میدونی اگه کسی بفهمه چی میشه
میلدا...باشه دفعه بعد مالیت رو کامل میدیم و همینطور بدهی امروز
ناشناس... امیدوارم
در همین لحظه بود ک سریع در رو باز کردم و سرم رو بیرون اتاق انداختم ......دری ک به بیرون ختم میشد پشت کسی رو تو خودش جا داده بود.....یه علامتی رو لباسش بود.....شبیه یه B بود .....بعد کوبیده شدن در اون علامت از نظرم ناپدید شد ..... یعنی کی بودن؟... رفتم طرف میلدا و پدرش.....
+ چه اتفاقی افتاد
میلدا با بغض...ما در آمد خیلی کمی داریم ولی در عوض مجبوریم مالیات بالایی بدیم اگه نتونیم دفعه بعد مالیات رو بدیم خونمون رو میگیرن خودمون رو هم اعدام میکنن
با این حرفا تعجب کردم.....در آغوش سوالت ذهنم قرار گرفتم....چرا اعدام کنن؟چرا نباید اون حرفا رو جای دیگه ای بزنه؟......با صورتی که ازش تعجب میبارید طرف میلدا نگاه کردم و زبان به سخن گشودم
+ چرا راجب مادرت نباید کسی بفهمه؟
( انتقال پارت ۱۳ به ۴ ۱) چرا از گفتنش میترسن؟..........تو حالا ک خوب شدی میخوای بر گردی؟.....صدای درد ..... خشم و غرور .....بیا با اسب بابام بریم......سرم درد گرفته بود دستامو رو سرم گرفته بودم و ناله میکردم.......آقای می وونگ مهمونتون آمده اند!.......اون از رگ گردن به من نزدیک تره!.......اینجا قرار گذاشتیم و وارد رابطه شدیم ........مگه من با جونگ کوک ازدواج نکردم؟ چطور تهیونگ شوهرمه؟.......من میرم از دکتر اجازه بگیرم تو با میلدا خداحافظی کن ......تو....تو عشق اونی برای همینه خیلی براش ارزشمندی!.......همین ک مراقب ا/ت ی من بودی خودش خیلی برام ارزشمنده!.
میلدا...نمیدونم قانونه دیگه بعدم از زیر فرش یه کیسه در آورد و از اتاق خارج شد ...... بلند شدم و قدم برداشتم با گذاشتن سرم روی در سعی کردم حرف هایی رو ک میزنن بشنوم
ناشناس... آقای لی! ببینید اگه دفعه بعد مالیاتتون کامل نباشه خونتون رو ازتون میگیریم!
پیرمرد...همسرم بس نبود ک میخواین خونه رو هم بگیرید؟
صدای چک اومد
ناشناس...این حرفا رو جای دیگه ای نمیزنی! خودت خوب میدونی اگه کسی بفهمه چی میشه
میلدا...باشه دفعه بعد مالیت رو کامل میدیم و همینطور بدهی امروز
ناشناس... امیدوارم
در همین لحظه بود ک سریع در رو باز کردم و سرم رو بیرون اتاق انداختم ......دری ک به بیرون ختم میشد پشت کسی رو تو خودش جا داده بود.....یه علامتی رو لباسش بود.....شبیه یه B بود .....بعد کوبیده شدن در اون علامت از نظرم ناپدید شد ..... یعنی کی بودن؟... رفتم طرف میلدا و پدرش.....
+ چه اتفاقی افتاد
میلدا با بغض...ما در آمد خیلی کمی داریم ولی در عوض مجبوریم مالیات بالایی بدیم اگه نتونیم دفعه بعد مالیات رو بدیم خونمون رو میگیرن خودمون رو هم اعدام میکنن
با این حرفا تعجب کردم.....در آغوش سوالت ذهنم قرار گرفتم....چرا اعدام کنن؟چرا نباید اون حرفا رو جای دیگه ای بزنه؟......با صورتی که ازش تعجب میبارید طرف میلدا نگاه کردم و زبان به سخن گشودم
+ چرا راجب مادرت نباید کسی بفهمه؟
( انتقال پارت ۱۳ به ۴ ۱) چرا از گفتنش میترسن؟..........تو حالا ک خوب شدی میخوای بر گردی؟.....صدای درد ..... خشم و غرور .....بیا با اسب بابام بریم......سرم درد گرفته بود دستامو رو سرم گرفته بودم و ناله میکردم.......آقای می وونگ مهمونتون آمده اند!.......اون از رگ گردن به من نزدیک تره!.......اینجا قرار گذاشتیم و وارد رابطه شدیم ........مگه من با جونگ کوک ازدواج نکردم؟ چطور تهیونگ شوهرمه؟.......من میرم از دکتر اجازه بگیرم تو با میلدا خداحافظی کن ......تو....تو عشق اونی برای همینه خیلی براش ارزشمندی!.......همین ک مراقب ا/ت ی من بودی خودش خیلی برام ارزشمنده!.
۳۸.۶k
۲۱ تیر ۱۴۰۰