فیک
پارت ۹
جین ویو
دستشو کشیدم بردم اشپزخونه اعصام فیلم انتخواب کردن
بلندش کردم گذاشتمش رو اپن خیلی سبک بود یهو نگاهم به حال افتاد یونگی ،جیهوپ،جیمین ، جونگ کوک داشتن عصبی مارو نیگا میکردن منم گفتم یکم کرم بریزم موقع اسپزی بد نمیشه(بقیه هواسشون به تلویزیون بود)
جین:خب...چی درست کنیم
+:اوممم..تو سوسیس سرخ کن من چیپس درست میکنم چطوره
جین:هرچی شما بگین سراشپز😄
+:😄
جین:بفرما اینم پوسکن ،ظرفم که کنارته سبزمینیام تو اینیکی ظرفن
+:اوکی
ا.ت ویو
نمیدونم چرا بلندم کرد ولی من خوشم اومد(خوشتت اومدههه؟ارهههه؟)
.......۱۰ مین بد.....
همه چی اماده بود مونده بود سس،از اول به جین یه حسی داشتم(یاع یاع فک کردین عاشقش شده؟😂نوچ😂)انگار مامانم بود.دستمو باز کردم که بغلم کنه از رو اپن بیارتم پایین.
جین ویو
بعد ۱۰ مین اون مرغای حسودم محو فیلم شدن که یهو ا.ت به شکل بسیاار کیوتی دستاشو باز کرد که بغلش کنم منم که قلبم داش ذوب میشد ی دستی بغلش کردم (مثل مامانا که بچه هارو ی دستی بغل میکنن)ولی نذاشتمش زمین
ج:خب نینیم الان چی درس کنیم
ا.ت خندید منم که خنده کیوتشو دیدم لبخند زدم
+:سس این اردو اینجوری با شیر حل کن....
۵ مین بعد سس اماده شد و بعد چنتاچیز دیگه درس کردیمو ریختیم تو زرف (اونموقع که میریختن تو ظرف ا.ت پایین بود)دستامو باز کردم که دوباره بغلش کنم ،ی بوی خوبی میداد و بغلشم خیلی خوب بود برا همین دلم میخواس مدام بغلش کنم
اینبار دودستی بغلش کردم و دستامو رو پاش گذاشتم(میدونین که مامانا که بعل میکنن اینجوری چ.ون بچرو میگیرن ولی جین برا اینکه ا.ت معذب نشه یا بدش نیاد اینکارو کرد)
گداشتمش رو مبل و وسایلارو اوردم و خودمم نستم که...
هوسوک :خوش گذشت؟<با حرص>
+: اوهوم ،جین خیلی مهربونه
هوسوک :مهربون ها؟<اروم و با حرص>
ا.ت ویو
یهو یادم اومد نوشیدنی نیوردم بلند شدم که
ل:کجا میری
+: نوشیدنی بیارم کیا میخورن؟
اعضا:ما
رفتم نوشیدنی بیارم که سوجونم اومد
◇:خوب صمیمی شدیا
+:حسودی کردی؟😄
◇:عههه نخیرم<دس به سینه >
رو پنجه هام وایسادمو ی بوس کوتاه رو لبش گذاشتم و بعدم نوشیدنی هارو جلوش گرفتم
+:خب تو اینارو بیار منم لیوانا رو
◇:باش😊
ل:راستی بچه ها اردو رو چیکار کنیم
ج.م: او راس میگی به کل یادمون رفته بود
نام:اره ،برنامه ای دارین؟
+:خب ما ۱۰ نفریم چنتا چنتا گروه میشیم تا باهم باشیم
ته:عالیه
کوک:من با تو میام
+: اوکی ولی بقیم باید باشن ببینیم چطور میشه
ل:خببب،بعد غدا لیست میکنیم،گفتن تا ۴ نفر میشه باشه
.......بعد غذا......
ل:خب اینم از لیست خودم درس کردم جابجا کنین اگر میخوایین....
ادامه دارد
جین ویو
دستشو کشیدم بردم اشپزخونه اعصام فیلم انتخواب کردن
بلندش کردم گذاشتمش رو اپن خیلی سبک بود یهو نگاهم به حال افتاد یونگی ،جیهوپ،جیمین ، جونگ کوک داشتن عصبی مارو نیگا میکردن منم گفتم یکم کرم بریزم موقع اسپزی بد نمیشه(بقیه هواسشون به تلویزیون بود)
جین:خب...چی درست کنیم
+:اوممم..تو سوسیس سرخ کن من چیپس درست میکنم چطوره
جین:هرچی شما بگین سراشپز😄
+:😄
جین:بفرما اینم پوسکن ،ظرفم که کنارته سبزمینیام تو اینیکی ظرفن
+:اوکی
ا.ت ویو
نمیدونم چرا بلندم کرد ولی من خوشم اومد(خوشتت اومدههه؟ارهههه؟)
.......۱۰ مین بد.....
همه چی اماده بود مونده بود سس،از اول به جین یه حسی داشتم(یاع یاع فک کردین عاشقش شده؟😂نوچ😂)انگار مامانم بود.دستمو باز کردم که بغلم کنه از رو اپن بیارتم پایین.
جین ویو
بعد ۱۰ مین اون مرغای حسودم محو فیلم شدن که یهو ا.ت به شکل بسیاار کیوتی دستاشو باز کرد که بغلش کنم منم که قلبم داش ذوب میشد ی دستی بغلش کردم (مثل مامانا که بچه هارو ی دستی بغل میکنن)ولی نذاشتمش زمین
ج:خب نینیم الان چی درس کنیم
ا.ت خندید منم که خنده کیوتشو دیدم لبخند زدم
+:سس این اردو اینجوری با شیر حل کن....
۵ مین بعد سس اماده شد و بعد چنتاچیز دیگه درس کردیمو ریختیم تو زرف (اونموقع که میریختن تو ظرف ا.ت پایین بود)دستامو باز کردم که دوباره بغلش کنم ،ی بوی خوبی میداد و بغلشم خیلی خوب بود برا همین دلم میخواس مدام بغلش کنم
اینبار دودستی بغلش کردم و دستامو رو پاش گذاشتم(میدونین که مامانا که بعل میکنن اینجوری چ.ون بچرو میگیرن ولی جین برا اینکه ا.ت معذب نشه یا بدش نیاد اینکارو کرد)
گداشتمش رو مبل و وسایلارو اوردم و خودمم نستم که...
هوسوک :خوش گذشت؟<با حرص>
+: اوهوم ،جین خیلی مهربونه
هوسوک :مهربون ها؟<اروم و با حرص>
ا.ت ویو
یهو یادم اومد نوشیدنی نیوردم بلند شدم که
ل:کجا میری
+: نوشیدنی بیارم کیا میخورن؟
اعضا:ما
رفتم نوشیدنی بیارم که سوجونم اومد
◇:خوب صمیمی شدیا
+:حسودی کردی؟😄
◇:عههه نخیرم<دس به سینه >
رو پنجه هام وایسادمو ی بوس کوتاه رو لبش گذاشتم و بعدم نوشیدنی هارو جلوش گرفتم
+:خب تو اینارو بیار منم لیوانا رو
◇:باش😊
ل:راستی بچه ها اردو رو چیکار کنیم
ج.م: او راس میگی به کل یادمون رفته بود
نام:اره ،برنامه ای دارین؟
+:خب ما ۱۰ نفریم چنتا چنتا گروه میشیم تا باهم باشیم
ته:عالیه
کوک:من با تو میام
+: اوکی ولی بقیم باید باشن ببینیم چطور میشه
ل:خببب،بعد غدا لیست میکنیم،گفتن تا ۴ نفر میشه باشه
.......بعد غذا......
ل:خب اینم از لیست خودم درس کردم جابجا کنین اگر میخوایین....
ادامه دارد
۱.۱k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.