ندیمه ارباب part 1
اامروز یه ماه از ازدواج کردنم میگذست ولی ازدواج با کسی که تازگیا به اینکه بزرگترین مافیای جهانه پی بردم.
کسی که پلیسا اونقدری دنبالش هستن که برای کسی که پیداش کنه میلیون ها وون جایزه گذاشتن ولی نه.
اونا کیم تهیونگو نشناختن.
اون حتی اب خوردنشم طبق نقشس !
چه برسه به اینکه بخواد جایی بره یا کسی بخواد اونو شناسایی کنه.
فردا به مهمونی برای دوست تهیونگ دعوت بودیم و من زیاد از اون دوستش خوشم نمیومد چون زیادی به ادم میچسبید.
لباسامو پوشیدمو از اتاق بیرونرفتم و به سمت اجوما حرکت کردم.
راستش از وقتی شغل تهیونگو فهمیدم به همه چی شک دارم.
صبحونه که روی میز بود هر انسانی رو گشنه میکرد.
بعد از صبحونه از اجوما تشکر کردم و به سمت اتاق حرکت کردم.
تازگیا کتابی برای خوندن پیدا کرده بودم که باعث سرگرمم شدنمتو این عمارت میشد.
چون من حق بیرون رفتن و سرپیچی از مقررات و قوانین رو نداشتم و شاید منم مثل یه برده اینجا بودم.
کسی که پلیسا اونقدری دنبالش هستن که برای کسی که پیداش کنه میلیون ها وون جایزه گذاشتن ولی نه.
اونا کیم تهیونگو نشناختن.
اون حتی اب خوردنشم طبق نقشس !
چه برسه به اینکه بخواد جایی بره یا کسی بخواد اونو شناسایی کنه.
فردا به مهمونی برای دوست تهیونگ دعوت بودیم و من زیاد از اون دوستش خوشم نمیومد چون زیادی به ادم میچسبید.
لباسامو پوشیدمو از اتاق بیرونرفتم و به سمت اجوما حرکت کردم.
راستش از وقتی شغل تهیونگو فهمیدم به همه چی شک دارم.
صبحونه که روی میز بود هر انسانی رو گشنه میکرد.
بعد از صبحونه از اجوما تشکر کردم و به سمت اتاق حرکت کردم.
تازگیا کتابی برای خوندن پیدا کرده بودم که باعث سرگرمم شدنمتو این عمارت میشد.
چون من حق بیرون رفتن و سرپیچی از مقررات و قوانین رو نداشتم و شاید منم مثل یه برده اینجا بودم.
۱۵.۲k
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.