فیک تهیونگ (انتقام) پارت ۳
*از زبان مینجی*
بعد از اون به رئیس بند جریان کشته شدن خواهرم رو گفتم و اون گفت که کمکت میکنم
بعد منو راهنمایی کرد و بردم تو اتاقم.... وسایلمو گذاشتم تو اتاقم و لباس مناسب پوشیدم و رفتم تا با کل افراد این باند اشنا بشم.... عمینطور داشتم تو اتاق ورزش میگشتم که با یه مردی برخورد کردم.... دقت که کردم دیدم قیافش شبیه همونیه که خواهرمو کشت... ممکنه خودش باشه؟ یعنی هم پلیسه هم مافیا.... تو فکر بودم که تهیونگ اومد سمتم و گفت: چیزی شده؟
گفتم: اون آقا کیه؟
گفت: اها اون پارک سئوجونه... یکی از افرادم که دوتا شغل داره
گفتم: اها....
حتما باید اطلاعات راجبش جمع کنم... ممکنه خود همونی باشه که خواهرمو کشت
بعد از اون به رئیس بند جریان کشته شدن خواهرم رو گفتم و اون گفت که کمکت میکنم
بعد منو راهنمایی کرد و بردم تو اتاقم.... وسایلمو گذاشتم تو اتاقم و لباس مناسب پوشیدم و رفتم تا با کل افراد این باند اشنا بشم.... عمینطور داشتم تو اتاق ورزش میگشتم که با یه مردی برخورد کردم.... دقت که کردم دیدم قیافش شبیه همونیه که خواهرمو کشت... ممکنه خودش باشه؟ یعنی هم پلیسه هم مافیا.... تو فکر بودم که تهیونگ اومد سمتم و گفت: چیزی شده؟
گفتم: اون آقا کیه؟
گفت: اها اون پارک سئوجونه... یکی از افرادم که دوتا شغل داره
گفتم: اها....
حتما باید اطلاعات راجبش جمع کنم... ممکنه خود همونی باشه که خواهرمو کشت
۳.۹k
۰۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.