با چشمای متعجب بخش نگاه کردم که ادامه داد حتی تو هم تعجب
با چشمای متعجب بخش نگاه کردم که ادامه داد حتی تو هم تعجب کردی ولی حقیقته من اگر کسیو خیلی دوست داشته باشم، باهاش خیلی رمانتیک رفتار میکنم
نگاهشو داد بهم به پهلو سمت من شد و کمی اومد نزدیکتر دستشو گذاشت زیر سرش و
با آرنجش رو روی بالش گذاشت
میدونی چیه؟ الان هر کس دیگه ای پیش ما بود تعجب میکرد ازینکه چقدر باتو راحتم، راستش
خودمم در تعجب که چرا اینارو بهت گفتم و چرا الان دارم باهات انقد راحت حرفامو میگم... سرشو آورد کنار گوشم بنظرم حتى باهات صمیمی ترم میشم
و گونم رو بوسید...
با تعجب نگاش کردم که دیدم نگاهش رو لبامه سریع سرم رو برگردونم، چرا انقدر عجیب شده پشتمو بهش کردم و سعی کردم به چیزی فکر نکنم ولی با حلقه شدن دست یونگی دور کمرم بدم لرزید، سرشو آورد بغل گوشم جوری که نفسهای گرمش بهم میخورد
چرا لرزیدی؟ واکنش سریعی بود... سعی کردم دستشو بردارم ولی محکم تر گرفتنم ی.. یا یونگیا.. لط .. لطفا ولم كن... چرا؟ دوست نداری اینجوری بغلت کردم؟ انه دوست ندارم پس ولم کن
تو یه حرکت ناگهانی منو به کمر خوابوند و خودش خیمه زد روم
اینجوری چی؟
سرخ شدن گونم رو حس میکردم نمیدونم دلیل این تغییر ناگهانیش چی بود.. دستشو گذاشت رو گونم و نوازش کرد یونگی لطفا بس کن
از روم کنار رفت و دراز کشید دستاشو زیر سرش گذاشت و به سقف خیره شد
نفس حبس شدم رو بیرون فرستادم
بد برداشت نکن فقط میخواستم بهت نشون بدم رمانتیکم چجوریه
نگاهشو داد بهم به پهلو سمت من شد و کمی اومد نزدیکتر دستشو گذاشت زیر سرش و
با آرنجش رو روی بالش گذاشت
میدونی چیه؟ الان هر کس دیگه ای پیش ما بود تعجب میکرد ازینکه چقدر باتو راحتم، راستش
خودمم در تعجب که چرا اینارو بهت گفتم و چرا الان دارم باهات انقد راحت حرفامو میگم... سرشو آورد کنار گوشم بنظرم حتى باهات صمیمی ترم میشم
و گونم رو بوسید...
با تعجب نگاش کردم که دیدم نگاهش رو لبامه سریع سرم رو برگردونم، چرا انقدر عجیب شده پشتمو بهش کردم و سعی کردم به چیزی فکر نکنم ولی با حلقه شدن دست یونگی دور کمرم بدم لرزید، سرشو آورد بغل گوشم جوری که نفسهای گرمش بهم میخورد
چرا لرزیدی؟ واکنش سریعی بود... سعی کردم دستشو بردارم ولی محکم تر گرفتنم ی.. یا یونگیا.. لط .. لطفا ولم كن... چرا؟ دوست نداری اینجوری بغلت کردم؟ انه دوست ندارم پس ولم کن
تو یه حرکت ناگهانی منو به کمر خوابوند و خودش خیمه زد روم
اینجوری چی؟
سرخ شدن گونم رو حس میکردم نمیدونم دلیل این تغییر ناگهانیش چی بود.. دستشو گذاشت رو گونم و نوازش کرد یونگی لطفا بس کن
از روم کنار رفت و دراز کشید دستاشو زیر سرش گذاشت و به سقف خیره شد
نفس حبس شدم رو بیرون فرستادم
بد برداشت نکن فقط میخواستم بهت نشون بدم رمانتیکم چجوریه
۹۰۷
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.