عشق در شرکت p6
ت/ا
غذا درست کردم شرکت یه آشپزخانه داره آنجا درست کردم.
وبعدش رفتم جلو در اتاق رئیس درزدم.
_ بیا تو
×سلام خسته نباشید
_ سلام مرسی ممنونم شما هم خسته نباشید
× بفرمایید
_ توپ چی درست کردی ممنون
× دوکبوکی با رامین. براش ریختم شروع کرد به خوردن
_ممم چقدر خوش مزه شده
× نوش جون
_تو نمیخوری
×نه شما بخورید
_چرا بخور دیگه
×باشه. واسه خودمم ریختم پسر خوبی بود اینجوری هام بد نیست شروع کردم به خوردن
_کارا رو انجام دادام ببین درسته
×ببینم. پرونده هارو نگاه کردم درست انجام داده بود
×وای خوبه برای باره اول خیلی خوب انجام دادید
_ مرسی (لبخند)
× یه لبخند زد که خیلی قشنگ بود آدم دلش میرفت براش.
بعد اینکه غذا شو خورد تشکر کرد.
_ممنون خیلی خوش مزه بود
×خواهش میکنم
×من برم اگر کاری ندارید
_نه فقط ساعت چند کار تموم میشه از پدرم نپرسیدم
× بعضی وقتا دیر کار تموم میشه بعضی وقتا زود ساعت ۵ کار تموم میشه و امروز زود زود کار تموم میشه
_آهان مرسی میتونی بری
×سری تموم دادم و رفتم بیرون
×ساعت۵ نیم بود که همه رفته بودن جوز من و رئیس وپسرشون رفتم سمت اتاق رئیس در زدم اجازه داد برم تو و...
غذا درست کردم شرکت یه آشپزخانه داره آنجا درست کردم.
وبعدش رفتم جلو در اتاق رئیس درزدم.
_ بیا تو
×سلام خسته نباشید
_ سلام مرسی ممنونم شما هم خسته نباشید
× بفرمایید
_ توپ چی درست کردی ممنون
× دوکبوکی با رامین. براش ریختم شروع کرد به خوردن
_ممم چقدر خوش مزه شده
× نوش جون
_تو نمیخوری
×نه شما بخورید
_چرا بخور دیگه
×باشه. واسه خودمم ریختم پسر خوبی بود اینجوری هام بد نیست شروع کردم به خوردن
_کارا رو انجام دادام ببین درسته
×ببینم. پرونده هارو نگاه کردم درست انجام داده بود
×وای خوبه برای باره اول خیلی خوب انجام دادید
_ مرسی (لبخند)
× یه لبخند زد که خیلی قشنگ بود آدم دلش میرفت براش.
بعد اینکه غذا شو خورد تشکر کرد.
_ممنون خیلی خوش مزه بود
×خواهش میکنم
×من برم اگر کاری ندارید
_نه فقط ساعت چند کار تموم میشه از پدرم نپرسیدم
× بعضی وقتا دیر کار تموم میشه بعضی وقتا زود ساعت ۵ کار تموم میشه و امروز زود زود کار تموم میشه
_آهان مرسی میتونی بری
×سری تموم دادم و رفتم بیرون
×ساعت۵ نیم بود که همه رفته بودن جوز من و رئیس وپسرشون رفتم سمت اتاق رئیس در زدم اجازه داد برم تو و...
۴.۳k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.