p13ایدل شکسته
(یونگی)
نمیتونستم توی جواب حرفاش چیزی بگم برای همین مزخرف ترین چیزی ک ب ذهنم رسید رو گفتم
-تقصیر تو نیس
پوزخند کوچیکی زد و ب سمت لبه ی تراس رفت و دستشو گذاشت روی لبه رفتم کنارش
_اینقد خودتو مقصر ندون ...این چیزی رو تغییر نمیده جای این برو تلاش کن ک حقیقتو فاش کنی و هویتتو پس بگیری
+چجوری ؟ دریم ملودی فراموش شده کسی اهمیت نمیده ک قبلا چ اتفاقی افتاده
_من کمکت میکنم
+ها
_من خبرو پخش میکنم ...ب هر حال ی ایدل معروفم اگ بی تی اس خبرو پخش کنه ارمی ها قطعا حمایت میکنن
+نه نه ...من خبرا رو میدونم این برای خودت دردسر مییشه ...ارمی ها ب حد کافی از ازدواجت با من عصبی هستن در ضمن ب خودت اسیب میزنه
برگشت سسمتم
+بیخیالش شو من فقط از اینکه یکی حرفامو شنید خوشحالم گذشته ها گذشته ..گذشته ی منم موضوع جالبی برای صحببت نیست.....هوا سرده بیا تو
و رفت تو .....احساس گناه میکردم من دختری رو ک ایینقد شکسته بود تموم این 5 ماه با درداش تنها گذاشتم و تازه درداشو بیشتر هم کردم ...من میدونم حس تنهایی چیه و اینکه بقیه راجبت چی فکر کنن خوب هم میدونم ..ولی چیزایی ک من کشیدم در برابر گذشته ی ا/ت و چیزی ک ازش توی اینترنت خوندم چیزی نیست
رفتم توی اشپز خونه و پشت سرش ایستادم
-متاسفم
برگشت سمتم
+برای چی
-برای اینکه نمیتونم کاری کنم و ...
منتظر نگام کرد
-خودت میدونی ....برای اینکه تو این مدت اذیت شدی و چطوری بگم ...تنها بودی
بهم زل زده بود انگار نمیدونست چی بگه بعد از ی دقیقه سکوت سرشو انداخت پایین و گفت
+اشکالی نداره ...تنهایی رو دوس دارم
و وارد اتاقش شد
نمیتونستم توی جواب حرفاش چیزی بگم برای همین مزخرف ترین چیزی ک ب ذهنم رسید رو گفتم
-تقصیر تو نیس
پوزخند کوچیکی زد و ب سمت لبه ی تراس رفت و دستشو گذاشت روی لبه رفتم کنارش
_اینقد خودتو مقصر ندون ...این چیزی رو تغییر نمیده جای این برو تلاش کن ک حقیقتو فاش کنی و هویتتو پس بگیری
+چجوری ؟ دریم ملودی فراموش شده کسی اهمیت نمیده ک قبلا چ اتفاقی افتاده
_من کمکت میکنم
+ها
_من خبرو پخش میکنم ...ب هر حال ی ایدل معروفم اگ بی تی اس خبرو پخش کنه ارمی ها قطعا حمایت میکنن
+نه نه ...من خبرا رو میدونم این برای خودت دردسر مییشه ...ارمی ها ب حد کافی از ازدواجت با من عصبی هستن در ضمن ب خودت اسیب میزنه
برگشت سسمتم
+بیخیالش شو من فقط از اینکه یکی حرفامو شنید خوشحالم گذشته ها گذشته ..گذشته ی منم موضوع جالبی برای صحببت نیست.....هوا سرده بیا تو
و رفت تو .....احساس گناه میکردم من دختری رو ک ایینقد شکسته بود تموم این 5 ماه با درداش تنها گذاشتم و تازه درداشو بیشتر هم کردم ...من میدونم حس تنهایی چیه و اینکه بقیه راجبت چی فکر کنن خوب هم میدونم ..ولی چیزایی ک من کشیدم در برابر گذشته ی ا/ت و چیزی ک ازش توی اینترنت خوندم چیزی نیست
رفتم توی اشپز خونه و پشت سرش ایستادم
-متاسفم
برگشت سمتم
+برای چی
-برای اینکه نمیتونم کاری کنم و ...
منتظر نگام کرد
-خودت میدونی ....برای اینکه تو این مدت اذیت شدی و چطوری بگم ...تنها بودی
بهم زل زده بود انگار نمیدونست چی بگه بعد از ی دقیقه سکوت سرشو انداخت پایین و گفت
+اشکالی نداره ...تنهایی رو دوس دارم
و وارد اتاقش شد
۹.۸k
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.