گروگان عشق
پارت 73
.
..
$... ادای مسخره...
-جونگ کوککک... چشم غره...
$تهیونگگگگگ.... چشم غره متقابل البته با لبخند....
*ماوی تهیونگ پاشید بریم بیرون
-منم بهش میگم بریم شهربازی
$ارهههه بریم شهربازی
-ولی.. خانم میگه شهربازی جای بچه هاس
+... غرور....
$یااا چه ربطی داره. پاشید بریم شهربازی
جنا:جونگ کوک از قدت خجالت بکش.... تاسف....
جیمین:عههه بیاین دیگه لطفاااا.... مظلوم....
بارب:جیمینننن!!!؟؟؟!!؟ خجالت بکش تو دیگه بزرگ اینایی
جیمین:مگه من دل ندارم؟
-چقدر شماها لوسین مگه شهربازی رو به نام بچه ها کردن
+تهیونگ.بس.کن
-بس. نمیکنم
میا:یااا زن داداش انقدر به داداش زور نگو
+من؟ من زور میگم؟
*اصلا.. وایسین الان همه بریم پایین رای گیری میکنیم. یا اصلا میتونیم به سه دسته تقسیم بشیم. دسته ی اول میرن شهربازی دسته دوم هم میرن...اممم... خرید کنن.دسته ی سوم هم میرن ساحل یا جنگل..ها؟
+اره این خوبه
جنا:منم موافقم
بارب:پس بریم پایین دیگه
-نخیر( بچه ها تهیونگ نخیر رو خیلی سفت میگه )من زنمو دست اینا نمیدم. یکی مواظب اینا باشه.... جدی....
+مگه من بچم
-بچه نیستی. ولی بالاخره یه مرد باید باهاتون باشه
+بابام میاد
-اررههه بابای تو بیاد. مامان بابای تو یا میرن ساحل یا جنگل
+عه راست میگی... اروم...
-هممون میریم شهربازی
+من نمیامممم
جنا:منم نمیخوام
بارب:منم نمیام
دخترا لج کرده بودن. پسرا هم دیگه کم کم داشتن عصبی میشدن
$اصلا میدونی چیه... اول میریم خرید. بعد میریم شهربازی. بعد هم میریم ساحل
-اهم. بعد کی برمیگردین جناب؟ .... یه ابروش بالاس...
$نیومدیم سفر که بمونیم توی خونه. اومدیم تا نصف شب یا اصلا تا فردا صبح بمونیم بیرون
-والا چه دل خوشی داری تو
+اینم میشه ها
-واقعا؟
+اره
$خانم ها و اقایون شما هم موافقین؟.... سمت بقیه....
همه:بله
-پس حاضرشین دیگه
$من میرم به پایینی ها هم بگم
-باش
همه رفتن بیرون
-خب خانم راضی شدی... لبخند....
+بله.... لبخند....
-خدارو شکرررو.... دستاش رو به بالاس و سرش هم همینطور....
+... خنده...
-پاشو پاشو بریم لباس بپوشیم
+باشه
بلند شدن رفتن سمت کمدها
-یه چیز گرم بپوش هوا سرده
+باشههه
-افریینننن.. لبخند...
هرکی یه لباس برداشت . ماوی رفت داخل حمام پوشید تهیونگ هم توی اتاق پوشید
-داشتم موهامو می بیستم. تهیونگ هم داشت عطر میزد و ساعتشو میبیست
-هردومون اماده شدیم. یه شلوار لش ابی روشن و یه تیشرت سفید پوشیده بودم. ماوی هم ست لش زده بود به همدیگه میومدیم
+تهیونگ رفت پایین منم رفتم و ملک رو حاضر کردم
+خب خب خانم کوچولو تو هم مثل منو بابات ست لش زدیااا... لبخند...
# ... خنده...
ماوی دست ملک رو میگیره و میرن پایین
-هممون رفتیم داخل پارکینگ
$خب بریم کدوم پاساژ؟
-پشت سر من بیاین. یه جای خوب رو سراغ دارم
جیمین:یا خدا تهیونگ میخواد برشکستمون کنه.لبخند.
.
..
$... ادای مسخره...
-جونگ کوککک... چشم غره...
$تهیونگگگگگ.... چشم غره متقابل البته با لبخند....
*ماوی تهیونگ پاشید بریم بیرون
-منم بهش میگم بریم شهربازی
$ارهههه بریم شهربازی
-ولی.. خانم میگه شهربازی جای بچه هاس
+... غرور....
$یااا چه ربطی داره. پاشید بریم شهربازی
جنا:جونگ کوک از قدت خجالت بکش.... تاسف....
جیمین:عههه بیاین دیگه لطفاااا.... مظلوم....
بارب:جیمینننن!!!؟؟؟!!؟ خجالت بکش تو دیگه بزرگ اینایی
جیمین:مگه من دل ندارم؟
-چقدر شماها لوسین مگه شهربازی رو به نام بچه ها کردن
+تهیونگ.بس.کن
-بس. نمیکنم
میا:یااا زن داداش انقدر به داداش زور نگو
+من؟ من زور میگم؟
*اصلا.. وایسین الان همه بریم پایین رای گیری میکنیم. یا اصلا میتونیم به سه دسته تقسیم بشیم. دسته ی اول میرن شهربازی دسته دوم هم میرن...اممم... خرید کنن.دسته ی سوم هم میرن ساحل یا جنگل..ها؟
+اره این خوبه
جنا:منم موافقم
بارب:پس بریم پایین دیگه
-نخیر( بچه ها تهیونگ نخیر رو خیلی سفت میگه )من زنمو دست اینا نمیدم. یکی مواظب اینا باشه.... جدی....
+مگه من بچم
-بچه نیستی. ولی بالاخره یه مرد باید باهاتون باشه
+بابام میاد
-اررههه بابای تو بیاد. مامان بابای تو یا میرن ساحل یا جنگل
+عه راست میگی... اروم...
-هممون میریم شهربازی
+من نمیامممم
جنا:منم نمیخوام
بارب:منم نمیام
دخترا لج کرده بودن. پسرا هم دیگه کم کم داشتن عصبی میشدن
$اصلا میدونی چیه... اول میریم خرید. بعد میریم شهربازی. بعد هم میریم ساحل
-اهم. بعد کی برمیگردین جناب؟ .... یه ابروش بالاس...
$نیومدیم سفر که بمونیم توی خونه. اومدیم تا نصف شب یا اصلا تا فردا صبح بمونیم بیرون
-والا چه دل خوشی داری تو
+اینم میشه ها
-واقعا؟
+اره
$خانم ها و اقایون شما هم موافقین؟.... سمت بقیه....
همه:بله
-پس حاضرشین دیگه
$من میرم به پایینی ها هم بگم
-باش
همه رفتن بیرون
-خب خانم راضی شدی... لبخند....
+بله.... لبخند....
-خدارو شکرررو.... دستاش رو به بالاس و سرش هم همینطور....
+... خنده...
-پاشو پاشو بریم لباس بپوشیم
+باشه
بلند شدن رفتن سمت کمدها
-یه چیز گرم بپوش هوا سرده
+باشههه
-افریینننن.. لبخند...
هرکی یه لباس برداشت . ماوی رفت داخل حمام پوشید تهیونگ هم توی اتاق پوشید
-داشتم موهامو می بیستم. تهیونگ هم داشت عطر میزد و ساعتشو میبیست
-هردومون اماده شدیم. یه شلوار لش ابی روشن و یه تیشرت سفید پوشیده بودم. ماوی هم ست لش زده بود به همدیگه میومدیم
+تهیونگ رفت پایین منم رفتم و ملک رو حاضر کردم
+خب خب خانم کوچولو تو هم مثل منو بابات ست لش زدیااا... لبخند...
# ... خنده...
ماوی دست ملک رو میگیره و میرن پایین
-هممون رفتیم داخل پارکینگ
$خب بریم کدوم پاساژ؟
-پشت سر من بیاین. یه جای خوب رو سراغ دارم
جیمین:یا خدا تهیونگ میخواد برشکستمون کنه.لبخند.
۵.۶k
۱۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.