Vampireخون اشام(p1bts)
(خون اشام)
کمک کمک (گریه)
کمکم کنید کمک(با داد)
+خانم کوچولو نمیتوتی از دسته من فرار کنی
-هققق تروخدا هق منو ول کننننننن (با داد و گریه)
+من فقط یه کمی از خونت رو میخوام اخه بوی خونت مست کنندس:)
-هقققق کمک کمک عاخ هق(بات به یه تیکه شاخه گیر کرد و افتادی پات تو شاخه گیر کرده)
+خانم کوچولو دارم میاممم
-نههههههه کمک کمک هق لعنت هق به اینجا هق لعنت به(نزاشت حرفتو کامل کنی و پرید روت)
+من فقط یه کمی از خونتو میخوام کاری باهات ندارم باهام راه بیا
-هق ترو خدا هق ولم کن هق بزار هق من برم
+نه خانم کوچولو از اول نباید میومدی حالا که اومدی پاش واستا
(فلش بک)
امروز با دوستام میا و شوها میخواییم بریم ترسناک ترین جنگل گفتن اونجا ممنوعس
بخاطر اینکه هفتا پسر خون اشام اونجا زندگی میکنن هرکی پاشو تو اون جنگل بزاره کشته میشه از همین چرت و پرتا
متمعنم همشون خرافاته
میا:بچه ها حاضرین؟
_ارهههههههه
شوها:یسسسس بریمم
.
.
.
راه افتادیم تقریبا ۲۰ دقیقه ای تو راه بودیم بعد رسیدیم
جلوی ورودیه جنگل نوشته شده بود(جنگل ممنوعه وارد نشوید)
بارنگ قرمز نوشتن مثله رنگ خون
ولی این تابلو جلوی مارو نمیگیره
.
.
.
وارد جنگل شدیم همه جا تاریک بود و وحشناک
چرا دروغ بگم ولی من ترسیده بودم مثله صگ
شوها:بچه ها اون کلبه چیه؟
میا:بریم داخلش
-بچه ها من میترسم بیایین برگردیم
میا:هنو یه کیلو مترم راه نیومدیم برگردیم؟عمرا
شوها:ترو خدا بیا بریم تو کلبه●-●(چشمان گربه ای ملوس)
-پوففففففففف باشه بریم ولی زود بیاییم بیرون
شوها.میا:باشه=))
.
.
.
وارد کلبه شدیم همه جا خونی بود و بوی خون میداد
تم خونه سیاه رنگ بود
کلبه دو طبقه بود تو طبقه پایین مبل و تابلو های ترسناک و تلویزیون بود
با شوها و میا به طبقه بالا رفتیم
اونجا هفتا اتاق بود رو هر یکی از در اتاقا اسمی نوشته بود
اسم ها به ترتیب
نامجون
یونگی
تهیونگ
جین
جیهوپ
جیمین
جونگ کوک
.
.
اسماشون قشنگ بود
یهو در اتاق نامجون وا شد بعد یونگی بعد تهیونگ.جین.جیهوپ.جیمین.جونگ کوک
چشمای هر هفتاشون قرمز بود
یهو یه لبخند زدن که نیشاشون کاملا زد بیرون
.
.
.
جین:خوش اومدین به کلبه ما
یونگی:کم ادم پیدا میشه بیاد اینجا
تهیونگ:اخه همه از ما میترسن<br>
.
.
.
میا:بچه هااا مننن میترسمم
شوها:بیایین بریم
-اره موافقم
.
.
.
جونگکوک:نچ نچ نچ کسی که میاد اینجا نمی تونه برگرده راه برگشی وجود نداره
جیمین:(روبه شما)بچه ها جون چطور یکم از خونتون رو به ما قرض بدین؟هوم؟
جیهوپ:اره منم موافقم اگه باهامون راه بیایین درد نداره
نامجون:ولی اگه بخوایین فرار کنین
یونگی:بدبراتون تموم میشه
(تو در گوش میا و شوها)
-بچه ها یه نقشه دارم شماره ۵رو که گفتم فرار کنین
شوها:باااااااااااشههههه
میا:خیلی خببببب
-یک.دو.سه.چهار.
جیمین:پنج
قیافه تو و میا و شوها🤐😮
میا:فرارررررررر کنیننننننننننننن
(تو و میا و شوها درحال دویدن و خارج شدن از کلبه)
جونگ کوک داشت تورو دنبال میکرد
یونگی و نامجون و جین میارو
تهیونگ و جیمین و جیوپ شوهارو
با سرعت از کلبه خارج شدین
میا درحال دویدن بود که یونگی پرید روش و میا نتونست به دویدن ادامه بده
نامجون و جین و یونگی داشتن خون میارو میخوردن
و میا جیغ میزد
نامجون:عوفففف بیبی چه خون خوشمزه ای داری
.
.
.
شوها:فرار کننننن
-هق من هق نمیخوام بمیرم هققق
شوها:کی گفته ما(هنوز حرفشو کامل نگفت که جیمین گرفتتش)
شوها:کمک ولم کنین تو فرار کن واینستا
-شوهاااااااااااااااهققققق
جیمین و تهیونگ و جیهوپ داشتن خون شوهارو میخوردن
جیهوپ:عاح بیبی خونت مثل شراب میمونه
جیمین:مست کنندس
.
.
.
(پایان فلش بک)
.
.
.
یهو حمله ور شد به گردنت
خونتو میخورد
تو سعی داشتی از خودت جداش کنی ولی مثله
کَنه چسبیده بود به گردنت
(تو درحال جیغ)
-هق عایییییییی ولمممممممممم کننننننننن کمککککککک
جیییییییییییغغغغغغغغغغغ
از گردنت جدا شد و گفت:
+اروم باش بیبی نمیخوام بخورمت
-تو نمیدونی چه دردی هق دارهههههههههه
کمککککککک هققققق جییییییییییییغ هقققققق کمکممممم کنینننننننننن
درحال خون خوردن از گردنت بود رفته بودی رو مخش که یهو.....
چسبید به لبات(ازبس جیغ میزدی)
داشت خون لباترومیخورد
ادامه پارت بعد
کمک کمک (گریه)
کمکم کنید کمک(با داد)
+خانم کوچولو نمیتوتی از دسته من فرار کنی
-هققق تروخدا هق منو ول کننننننن (با داد و گریه)
+من فقط یه کمی از خونت رو میخوام اخه بوی خونت مست کنندس:)
-هقققق کمک کمک عاخ هق(بات به یه تیکه شاخه گیر کرد و افتادی پات تو شاخه گیر کرده)
+خانم کوچولو دارم میاممم
-نههههههه کمک کمک هق لعنت هق به اینجا هق لعنت به(نزاشت حرفتو کامل کنی و پرید روت)
+من فقط یه کمی از خونتو میخوام کاری باهات ندارم باهام راه بیا
-هق ترو خدا هق ولم کن هق بزار هق من برم
+نه خانم کوچولو از اول نباید میومدی حالا که اومدی پاش واستا
(فلش بک)
امروز با دوستام میا و شوها میخواییم بریم ترسناک ترین جنگل گفتن اونجا ممنوعس
بخاطر اینکه هفتا پسر خون اشام اونجا زندگی میکنن هرکی پاشو تو اون جنگل بزاره کشته میشه از همین چرت و پرتا
متمعنم همشون خرافاته
میا:بچه ها حاضرین؟
_ارهههههههه
شوها:یسسسس بریمم
.
.
.
راه افتادیم تقریبا ۲۰ دقیقه ای تو راه بودیم بعد رسیدیم
جلوی ورودیه جنگل نوشته شده بود(جنگل ممنوعه وارد نشوید)
بارنگ قرمز نوشتن مثله رنگ خون
ولی این تابلو جلوی مارو نمیگیره
.
.
.
وارد جنگل شدیم همه جا تاریک بود و وحشناک
چرا دروغ بگم ولی من ترسیده بودم مثله صگ
شوها:بچه ها اون کلبه چیه؟
میا:بریم داخلش
-بچه ها من میترسم بیایین برگردیم
میا:هنو یه کیلو مترم راه نیومدیم برگردیم؟عمرا
شوها:ترو خدا بیا بریم تو کلبه●-●(چشمان گربه ای ملوس)
-پوففففففففف باشه بریم ولی زود بیاییم بیرون
شوها.میا:باشه=))
.
.
.
وارد کلبه شدیم همه جا خونی بود و بوی خون میداد
تم خونه سیاه رنگ بود
کلبه دو طبقه بود تو طبقه پایین مبل و تابلو های ترسناک و تلویزیون بود
با شوها و میا به طبقه بالا رفتیم
اونجا هفتا اتاق بود رو هر یکی از در اتاقا اسمی نوشته بود
اسم ها به ترتیب
نامجون
یونگی
تهیونگ
جین
جیهوپ
جیمین
جونگ کوک
.
.
اسماشون قشنگ بود
یهو در اتاق نامجون وا شد بعد یونگی بعد تهیونگ.جین.جیهوپ.جیمین.جونگ کوک
چشمای هر هفتاشون قرمز بود
یهو یه لبخند زدن که نیشاشون کاملا زد بیرون
.
.
.
جین:خوش اومدین به کلبه ما
یونگی:کم ادم پیدا میشه بیاد اینجا
تهیونگ:اخه همه از ما میترسن<br>
.
.
.
میا:بچه هااا مننن میترسمم
شوها:بیایین بریم
-اره موافقم
.
.
.
جونگکوک:نچ نچ نچ کسی که میاد اینجا نمی تونه برگرده راه برگشی وجود نداره
جیمین:(روبه شما)بچه ها جون چطور یکم از خونتون رو به ما قرض بدین؟هوم؟
جیهوپ:اره منم موافقم اگه باهامون راه بیایین درد نداره
نامجون:ولی اگه بخوایین فرار کنین
یونگی:بدبراتون تموم میشه
(تو در گوش میا و شوها)
-بچه ها یه نقشه دارم شماره ۵رو که گفتم فرار کنین
شوها:باااااااااااشههههه
میا:خیلی خببببب
-یک.دو.سه.چهار.
جیمین:پنج
قیافه تو و میا و شوها🤐😮
میا:فرارررررررر کنیننننننننننننن
(تو و میا و شوها درحال دویدن و خارج شدن از کلبه)
جونگ کوک داشت تورو دنبال میکرد
یونگی و نامجون و جین میارو
تهیونگ و جیمین و جیوپ شوهارو
با سرعت از کلبه خارج شدین
میا درحال دویدن بود که یونگی پرید روش و میا نتونست به دویدن ادامه بده
نامجون و جین و یونگی داشتن خون میارو میخوردن
و میا جیغ میزد
نامجون:عوفففف بیبی چه خون خوشمزه ای داری
.
.
.
شوها:فرار کننننن
-هق من هق نمیخوام بمیرم هققق
شوها:کی گفته ما(هنوز حرفشو کامل نگفت که جیمین گرفتتش)
شوها:کمک ولم کنین تو فرار کن واینستا
-شوهاااااااااااااااهققققق
جیمین و تهیونگ و جیهوپ داشتن خون شوهارو میخوردن
جیهوپ:عاح بیبی خونت مثل شراب میمونه
جیمین:مست کنندس
.
.
.
(پایان فلش بک)
.
.
.
یهو حمله ور شد به گردنت
خونتو میخورد
تو سعی داشتی از خودت جداش کنی ولی مثله
کَنه چسبیده بود به گردنت
(تو درحال جیغ)
-هق عایییییییی ولمممممممممم کننننننننن کمککککککک
جیییییییییییغغغغغغغغغغغ
از گردنت جدا شد و گفت:
+اروم باش بیبی نمیخوام بخورمت
-تو نمیدونی چه دردی هق دارهههههههههه
کمککککککک هققققق جییییییییییییغ هقققققق کمکممممم کنینننننننننن
درحال خون خوردن از گردنت بود رفته بودی رو مخش که یهو.....
چسبید به لبات(ازبس جیغ میزدی)
داشت خون لباترومیخورد
ادامه پارت بعد
۱۱.۵k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.