🌷سخنان پدر طلبه شهید آرمان علی وردی...🌷
💠مهندسی را رها کرد و رفت سراغ درس طلبگی💠
سخنان پدر شهید آرمان علی وردی: آرمان، دانشگاه رشته مهندسی قبول شده بود، درس میخواند، اما چون به علوم دینی علاقه داشت، میخواست درس طلبگی بخواند. علاقه به حوزه موجب شد تا او از دانشگاه انصراف دهد و درس طلبگی را در حوزه حاجآقا مجتهدی شروع کند. آرمان بچهای نبود که فقط به فکر خودش باشد.
۲۱سال داشت، اما آرزوهای بزرگی در سر داشت. دلش میخواست به همه کمک کند. برای همین حین درس و در کارهای جهادی هم شرکت میکرد. آرمان عاشق مردم کشورش بود.
او در ادامه میگوید: «واقعا نمیدانم چرا او را شهید کردند؟ آرمان آدمی نبود که به دیگران ظلم کند، همیشه مدافع حق بود و روی آن ایستادگی میکرد.»
پدر از لحظه شهادت آرمان میگوید: «ضربات زیادی به آرمان زده بودند. کتف، دماغ و سرش را شکسته بودند؛ تا جایی که هیچ جای سالمی در بدنش نمانده بود. دکتر گفته بود ضربه سختی به سرش وارد شده و فقط توانست با دستگاه چند ساعت بیشتر زنده نگهاش دارد.» آرمان اهل اردوهای جهادی بود، هرجا که میتوانست با رفقا میرفت و چند روزی را اردوی جهادی برگزار میکرد. یکی از دوستانش میگوید: «در سیل لرستان آرمان مثل آچار فرانسه همه کاری میکرد، بعضی روزها در آشپزخانه کمککار بود، ساعاتی بیل بهدست میگرفت.»
سخنان پدر شهید آرمان علی وردی: آرمان، دانشگاه رشته مهندسی قبول شده بود، درس میخواند، اما چون به علوم دینی علاقه داشت، میخواست درس طلبگی بخواند. علاقه به حوزه موجب شد تا او از دانشگاه انصراف دهد و درس طلبگی را در حوزه حاجآقا مجتهدی شروع کند. آرمان بچهای نبود که فقط به فکر خودش باشد.
۲۱سال داشت، اما آرزوهای بزرگی در سر داشت. دلش میخواست به همه کمک کند. برای همین حین درس و در کارهای جهادی هم شرکت میکرد. آرمان عاشق مردم کشورش بود.
او در ادامه میگوید: «واقعا نمیدانم چرا او را شهید کردند؟ آرمان آدمی نبود که به دیگران ظلم کند، همیشه مدافع حق بود و روی آن ایستادگی میکرد.»
پدر از لحظه شهادت آرمان میگوید: «ضربات زیادی به آرمان زده بودند. کتف، دماغ و سرش را شکسته بودند؛ تا جایی که هیچ جای سالمی در بدنش نمانده بود. دکتر گفته بود ضربه سختی به سرش وارد شده و فقط توانست با دستگاه چند ساعت بیشتر زنده نگهاش دارد.» آرمان اهل اردوهای جهادی بود، هرجا که میتوانست با رفقا میرفت و چند روزی را اردوی جهادی برگزار میکرد. یکی از دوستانش میگوید: «در سیل لرستان آرمان مثل آچار فرانسه همه کاری میکرد، بعضی روزها در آشپزخانه کمککار بود، ساعاتی بیل بهدست میگرفت.»
۲.۴k
۰۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.