♤𝒏𝒊𝒈𝒉𝒕 𝒎𝒂𝒇𝒊𝒂♤
♤𝒏𝒊𝒈𝒉𝒕 𝒎𝒂𝒇𝒊𝒂♤
quart ⁵
《ا.ت ویو》
همه نگاها روی من بود تا زمانی که پدربزرگ شروع به حرف کرد....
پ.ب:خب داره دیر میشه بریم دیگه
همه :بله
بعد همه رفتیم داخل ون سکوت سنگینی بودکه یهو اون میا شروع کرد به زر زدن ...《راستی ا.ت هم از میا بدش میاد 》
میا:پدربزرگ
پ.ب:بله
میا :چرا ا.ت باید باهامون بیاد اخه اون فقط مایه ننگ این خانوادس
پ.ب:میاا تو حق اینو نداری به ا.ت توهین کنی فهمیدیی《عصبی》
میا:چ.چشم پدربزرگ
《فلش بک به مهمونی》
《ته ویو》
همه ی مهمونا اومده بودن فقط خانواده جانگ 《فامیلی ا.ته》هنوز نرسیده بودند داشتم به مهمونا خوش امد گویی میگفتم که همون لحظه خانواده جانگ اومدند ...
پ.ب:جناب کیم خوشحال شدم دیدمتون
وی: منم همینطور جناب جانگ بفرمایید بشینید تا ازتون پذیرایی بشه
پ.ب :ممنون
رفتن نشستند که یهو پدربزرگ ا.ت گفت..
پ.ب :ا.ت کجاست
م.ا: الان که بیادش
حرف مادر ا.ت برابر شد با ورود ا.ت به سالن همه مهمونا از زیبایی ا.ت شگفت زده بودن حتی تهیونگ که از دخترا بدش میومد
《ته ویو》
داشتم با اعضا حرف میزدم که به دختر خیلی خوشگل وارد شد انقدر قشنگ بود که نتونستم نگاش نکنم رفتم سمتش.....
وی:خوش اومدید بانوی زیبا 《خم شد دستشو بوسید ا.ت شگفت زده بود نمیدونست چی بگه》
ا.ت:منم همینطور جنابه...
وی:کیم اسمم کیم تهیونگه 《لبخند خدا شانس بده عرر فشارر چیه من خیلیم خوبم😐💅🏻》
ا.ت :خوشحال شدم از دیدنتون جناب کیم 《لبخند 》
وی:شما خیلی زیبایید میتونم بپرسم فامیلتون چیه؟
ا.ت :البته من جانگ ا.تم 《و بله بازم لبخند😐😂》
وی:او پس نوه ی اقای جانگ شمایید.
ا.ت:بله 《ذهن ا.ت:البته فقط به اسم هه 😒》
وی: بفرمایید میزتون رو نشون بدم
ا.ت:متشکرم جناب کیم
وی:اوو نیاز نیست منو به فامیلی صدا کنید میتونید تهیونگ صدام کنید
ا.ت:اما..
در گوش حرف زد..
وی:لطفا دوست ندارم دختری که ازش خوشم اومده به فامیلی صدام کنه《 لبخند دختر کش》...
quart ⁵
《ا.ت ویو》
همه نگاها روی من بود تا زمانی که پدربزرگ شروع به حرف کرد....
پ.ب:خب داره دیر میشه بریم دیگه
همه :بله
بعد همه رفتیم داخل ون سکوت سنگینی بودکه یهو اون میا شروع کرد به زر زدن ...《راستی ا.ت هم از میا بدش میاد 》
میا:پدربزرگ
پ.ب:بله
میا :چرا ا.ت باید باهامون بیاد اخه اون فقط مایه ننگ این خانوادس
پ.ب:میاا تو حق اینو نداری به ا.ت توهین کنی فهمیدیی《عصبی》
میا:چ.چشم پدربزرگ
《فلش بک به مهمونی》
《ته ویو》
همه ی مهمونا اومده بودن فقط خانواده جانگ 《فامیلی ا.ته》هنوز نرسیده بودند داشتم به مهمونا خوش امد گویی میگفتم که همون لحظه خانواده جانگ اومدند ...
پ.ب:جناب کیم خوشحال شدم دیدمتون
وی: منم همینطور جناب جانگ بفرمایید بشینید تا ازتون پذیرایی بشه
پ.ب :ممنون
رفتن نشستند که یهو پدربزرگ ا.ت گفت..
پ.ب :ا.ت کجاست
م.ا: الان که بیادش
حرف مادر ا.ت برابر شد با ورود ا.ت به سالن همه مهمونا از زیبایی ا.ت شگفت زده بودن حتی تهیونگ که از دخترا بدش میومد
《ته ویو》
داشتم با اعضا حرف میزدم که به دختر خیلی خوشگل وارد شد انقدر قشنگ بود که نتونستم نگاش نکنم رفتم سمتش.....
وی:خوش اومدید بانوی زیبا 《خم شد دستشو بوسید ا.ت شگفت زده بود نمیدونست چی بگه》
ا.ت:منم همینطور جنابه...
وی:کیم اسمم کیم تهیونگه 《لبخند خدا شانس بده عرر فشارر چیه من خیلیم خوبم😐💅🏻》
ا.ت :خوشحال شدم از دیدنتون جناب کیم 《لبخند 》
وی:شما خیلی زیبایید میتونم بپرسم فامیلتون چیه؟
ا.ت :البته من جانگ ا.تم 《و بله بازم لبخند😐😂》
وی:او پس نوه ی اقای جانگ شمایید.
ا.ت:بله 《ذهن ا.ت:البته فقط به اسم هه 😒》
وی: بفرمایید میزتون رو نشون بدم
ا.ت:متشکرم جناب کیم
وی:اوو نیاز نیست منو به فامیلی صدا کنید میتونید تهیونگ صدام کنید
ا.ت:اما..
در گوش حرف زد..
وی:لطفا دوست ندارم دختری که ازش خوشم اومده به فامیلی صدام کنه《 لبخند دختر کش》...
۴.۰k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.