عشق فراموش نشدنی p.t1💔
پارت اول*
تهونگ "
امشب با اصرار های زیاد فیلیکس تصمیم گرفتیم بریم به یه کاباره توی ایته وون
فلش به شب
همینطور نشسته بودیم که اجرا شروع شد با اومدن قرد له روی صحنه صدای جیغ و فریاد همه بلند شد وقتی به استیجو نگاه کردم داشتم سکته میکردم خیلی شوکه شده بودم باورم نمیشد الان خواب بودم یا بیدار اون اون همون دختر بود دختری که فقط با فکر اون نفس می کشیدم داشت بالا روی صحنه اهنگ میخوند اونم توی یه همچین جایی
×هویی تهیونگی چی شده نکنه تو هم جذبش شدی خیلی سک*سی نه؟
+چی..ت.تو تو چی داری میگی؟
×آروم باش تو میدونی این کیه ؟؟؟ اصلا
+معلومه پارک ات
×اون کیه؟ شاید اشتباه گرفتی تاحالا درباره رز ایته وون شنیدی ؟ این دختر همون رز ایته وون مردم برای اینکه یک شب باهاش بخوابن کل مالشونو میدن
+چ..چی ؟؟تو اینو از کجا میدونی؟وایسا از کی این کارو میکنه چرا ؟؟؟؟؟؟
×خب منم قبلا باهاش بودم یه شب شنیدم دانشگاه قبول شده بود قبل از اینکه بره رفت توی این کار وایسا یه لحظه تو میشناسیش؟ ؟؟
+البته اون دختری ایی که من سال های به خاطر اون نفس میکشم درست ۱۴ ساله
×واااا باورم نمیشه میخوای امشب رو برات بگیرمش
+اره همین الان برو و بیارش هرچقدر پول هم نیاز بود بده بهشون
فیلیکس رفت و من فورا رفتم خونه باورم نمیشد من چرا باید دختری که سال هاست دنبالشمو درحالی که هرشب زیر خوا*ب مردمه ببینم نه این امکان نداره
همون موقع خدمتکار اوند گفت که مهمونم اومده خیلی استرس داشتم بعد این همه سال بهش چی میگفتم چی کار باید بکنم چه واکنشی نشون بدم اگه منو شناخت چی
اههههههههه
همون لحظه در باز شد و......
شبتون بخیر شد♡
تهونگ "
امشب با اصرار های زیاد فیلیکس تصمیم گرفتیم بریم به یه کاباره توی ایته وون
فلش به شب
همینطور نشسته بودیم که اجرا شروع شد با اومدن قرد له روی صحنه صدای جیغ و فریاد همه بلند شد وقتی به استیجو نگاه کردم داشتم سکته میکردم خیلی شوکه شده بودم باورم نمیشد الان خواب بودم یا بیدار اون اون همون دختر بود دختری که فقط با فکر اون نفس می کشیدم داشت بالا روی صحنه اهنگ میخوند اونم توی یه همچین جایی
×هویی تهیونگی چی شده نکنه تو هم جذبش شدی خیلی سک*سی نه؟
+چی..ت.تو تو چی داری میگی؟
×آروم باش تو میدونی این کیه ؟؟؟ اصلا
+معلومه پارک ات
×اون کیه؟ شاید اشتباه گرفتی تاحالا درباره رز ایته وون شنیدی ؟ این دختر همون رز ایته وون مردم برای اینکه یک شب باهاش بخوابن کل مالشونو میدن
+چ..چی ؟؟تو اینو از کجا میدونی؟وایسا از کی این کارو میکنه چرا ؟؟؟؟؟؟
×خب منم قبلا باهاش بودم یه شب شنیدم دانشگاه قبول شده بود قبل از اینکه بره رفت توی این کار وایسا یه لحظه تو میشناسیش؟ ؟؟
+البته اون دختری ایی که من سال های به خاطر اون نفس میکشم درست ۱۴ ساله
×واااا باورم نمیشه میخوای امشب رو برات بگیرمش
+اره همین الان برو و بیارش هرچقدر پول هم نیاز بود بده بهشون
فیلیکس رفت و من فورا رفتم خونه باورم نمیشد من چرا باید دختری که سال هاست دنبالشمو درحالی که هرشب زیر خوا*ب مردمه ببینم نه این امکان نداره
همون موقع خدمتکار اوند گفت که مهمونم اومده خیلی استرس داشتم بعد این همه سال بهش چی میگفتم چی کار باید بکنم چه واکنشی نشون بدم اگه منو شناخت چی
اههههههههه
همون لحظه در باز شد و......
شبتون بخیر شد♡
۵.۵k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.