(تو مال منی) 𝑝𝑎𝑟𝑡 :۱۱
(تو مال منی) 𝑝𝑎𝑟𝑡 :۱۱
ویو ا/ت :
الان چیکار کنم چی جوابشو بدم ...
یعنی باید همه چیز خانواده ام رو بهش بگم...
ا/ت : خب من ....
اصلن بهت بگم میخوای چیکار کنی
میخوای بخندی به بدبخت بودنم...
کوک : نه بهت نمیخندم
بگو دیگه منتظرم
ا/ت : از کجای زندگیم شروع کنم؟
....
ا/ت :خب من و اون دختری که اینجا بود یعنی همون لارا خواهریم من از اون متنفرم
چون تبدیل شدنم یه کمش دست اونم بود
کوک : تبدیل شدنت...
یعنی اول خوناشام نبودی؟
ا/ت : .....
پدر من یکی از پزشک های مشهور کره بود
اون از اول خوناشام بود ....
توی بیمارستان عاشق مامانم
که انسان بود شد و تصمیم به ازدواج گرفتن...
بعد چند سال از ازدواجشون مامانم لارا رو به دنیا آورد و بعد دوسال من ...
که کاشکی هیچ موقع به دنیا نمیومدم
ویو کوک /
داشت با غم زیادی که از صداش میومد
داستانشو برام میگفت
رفتم کنارش نشستم و دستمو دور کمرش گذاشتم
ا/ت : بابام یه قمار باز لعنتی بود که همیشه ی خدا مست بود و با دخترای هر*زه میمومد خونه
با این حال بازم مامانم عاشقش بود
بابام عطشش رو با خون مادرم سیر میکرد
هر روز چند بار از مادرم خون میکشید ....
تا اینکه یه بار
بیش از اندازه خون مادرم رو کشید و زهر دندون هاش توی بدن مادرم هم رفت و اونم یه خوناشام شد.....
به خاطر بابام لارا هم خوناشامه چون ازش ارث گرفته
ولی من وقتی به دنیا اومدم یه انسان بودم یه انسان
لارا از این بابت همیشه ناراحت بود
یه شب که بابام مست بود
من بیدار بودم لارا هم بیدار بود
رفتم از یخچال آب بخورم که بابام منو با مادرم اشتباه گرفت و خون منو خورد خیلی زیاد اون عوضی منم یه خوناشام کرد
لارا منو از لای نرده های راهرو میدید
ولی نیومد کمکم
حتی روزای بعدش منو به شدت مسخره میکرد
لارا از من بدتره اون خون انسان هارو میخوره
ولی من هنوز بهش لب نزدم
چون اگه خون انسان بخورم مزش دیگه فراموشم نمیشه و همش دلم میخاد.........
من از اون روز اونجا رو تا به الان ترک کردم
و کنار رییس هو بودم اون جای بابام رو داره خیلی باهام خوبه پس منم
برای جبران کارایی که میگه رو براش انجام میدم ....
ا/ت : اینم داستان من
... خب الان میخوایی بازم بری بگی به همه
ویو کوک /
بی اختیار بغلش کردم و دستم و گذاشتم روی موهاشو نوازشش میکردم
کوک : نه نمیگم
ویو ا/ت :
چرا انقدر این بغلش رو دوست داشتم
دلم میخاس زمان متوقف بشه
ولی نباید زیاد نزدیکش بشم
......
ویو ا/ت :
الان چیکار کنم چی جوابشو بدم ...
یعنی باید همه چیز خانواده ام رو بهش بگم...
ا/ت : خب من ....
اصلن بهت بگم میخوای چیکار کنی
میخوای بخندی به بدبخت بودنم...
کوک : نه بهت نمیخندم
بگو دیگه منتظرم
ا/ت : از کجای زندگیم شروع کنم؟
....
ا/ت :خب من و اون دختری که اینجا بود یعنی همون لارا خواهریم من از اون متنفرم
چون تبدیل شدنم یه کمش دست اونم بود
کوک : تبدیل شدنت...
یعنی اول خوناشام نبودی؟
ا/ت : .....
پدر من یکی از پزشک های مشهور کره بود
اون از اول خوناشام بود ....
توی بیمارستان عاشق مامانم
که انسان بود شد و تصمیم به ازدواج گرفتن...
بعد چند سال از ازدواجشون مامانم لارا رو به دنیا آورد و بعد دوسال من ...
که کاشکی هیچ موقع به دنیا نمیومدم
ویو کوک /
داشت با غم زیادی که از صداش میومد
داستانشو برام میگفت
رفتم کنارش نشستم و دستمو دور کمرش گذاشتم
ا/ت : بابام یه قمار باز لعنتی بود که همیشه ی خدا مست بود و با دخترای هر*زه میمومد خونه
با این حال بازم مامانم عاشقش بود
بابام عطشش رو با خون مادرم سیر میکرد
هر روز چند بار از مادرم خون میکشید ....
تا اینکه یه بار
بیش از اندازه خون مادرم رو کشید و زهر دندون هاش توی بدن مادرم هم رفت و اونم یه خوناشام شد.....
به خاطر بابام لارا هم خوناشامه چون ازش ارث گرفته
ولی من وقتی به دنیا اومدم یه انسان بودم یه انسان
لارا از این بابت همیشه ناراحت بود
یه شب که بابام مست بود
من بیدار بودم لارا هم بیدار بود
رفتم از یخچال آب بخورم که بابام منو با مادرم اشتباه گرفت و خون منو خورد خیلی زیاد اون عوضی منم یه خوناشام کرد
لارا منو از لای نرده های راهرو میدید
ولی نیومد کمکم
حتی روزای بعدش منو به شدت مسخره میکرد
لارا از من بدتره اون خون انسان هارو میخوره
ولی من هنوز بهش لب نزدم
چون اگه خون انسان بخورم مزش دیگه فراموشم نمیشه و همش دلم میخاد.........
من از اون روز اونجا رو تا به الان ترک کردم
و کنار رییس هو بودم اون جای بابام رو داره خیلی باهام خوبه پس منم
برای جبران کارایی که میگه رو براش انجام میدم ....
ا/ت : اینم داستان من
... خب الان میخوایی بازم بری بگی به همه
ویو کوک /
بی اختیار بغلش کردم و دستم و گذاشتم روی موهاشو نوازشش میکردم
کوک : نه نمیگم
ویو ا/ت :
چرا انقدر این بغلش رو دوست داشتم
دلم میخاس زمان متوقف بشه
ولی نباید زیاد نزدیکش بشم
......
۱۶.۲k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.