زندگی رویایی p3

ا/ت:اره من خیلی دوست دارم برم پیششون ولی پیش کسایی که حتی نمیشناسمشون
یاسی:گوه نخور ما هر روز با جرعت حقیت یوتیوبی بازی میکنیم
ا/ت:یعنی برمممممممممممممم نه پس شما ها چی کافه همیشگیییییی چی بابام تووووو
یاسی:دیگه میریی یه جا بهتر باباتم بهت سر میزنه منم هر روز زنگ میزنننننمممممم بهت فکر کردی ولت میکنم
که دیدم گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود
ا/ت:بله بفرمایید
اریا:بیا پایین عزیزم
قط کردم و امدم با چمدونام اوردم طبقه پایین و پدرم دیدم و به سرعت بغلش کردم
بابا:میام بهت سر بزنم نگران نباش
بابا:میام بهت سر بزنم نگران نباش
ا/ت:باش مراقب خودت باش
بابا:هستم
سوار ماشین شدم و پارسا چمدونم گرفت برد گذاشت تو صندوق عقب و همه نشستیم
و تا زمانی که رسیدیم هیچ حرفی نزدیم و بلیط گرفتیم و نشستیم تو هواپیما
حمایت نکنید نمی‌زارم هاا