*𝖕𝖆𝖗𝖙*(2) *دردعشق * امیدوارم دوست داشته ✨🤍
آرین به مدت 9ماه استخدام شد تا اینجا به عنوانِ منشی شوگا کار کنه
دختر پر قری بود و با تمام پسر های شرکت گرم میگرفت
یه ماه که آرین شروع به کار کرده خیلی خودش به شوگا میچسبونه از وقتی فهمیده که من همسرشم برام قیافه میاد و اصلا متوجه کاراش نمیشم
چند باری هست که وقتی وارد دفتر شوگا میشم آرین رو روی میز شوگا که باهم بیشتر از دوتا دوست بنظر میان دیدم
حتی دیدم بعضی وقتا آرین شوگا رو لمس میکنه اما مثل احمقا به عشق
اعتماد داشتم مطمن بودم شوگا غير از من هیچکس رو نمیبینه
من هیچ وقت بد بینی نسبت بهش نکردم شاید بخاطره همین که اینقدر ضربه میخورم
****
امروز توی دفترم مشغول کار ها بودم که گوشیم شروع به زنگ زدن کرد و اسم مامان روی صفحه امد
ا.ت:سلام مامانی
$سلام دختر نازم خوبی،از دامادم چه خبر
ا.ت:خوبیم مامان جون، شما چطورین خوبین بابایی چطوره خواهر کوچولوم چکارمیکنه؟
$خوبن عزیزم سلام میرسونن، ا.ت یادت که نرفته
ا.ت:چیو....وای یادم امد... واقعا متاسفم مامانی.... من کادوش رو هم آماده کردم اما این یادم رفت من امشب حتما خودم رو میرسونم
&شوگا؟
ا.ت:مامان خودت میدونی که شوگا خیلی سرش شلوغه
$باشه دخترم حتما بیایی
ا.ت:چشم
&مواظبت خودت باش
ا.ت:شماهم
بعد از قطع کردن گوشیم بلند شدم و رفتم سمت دفتر شوگا مثل همیشه آرین کنار شوگا بود و دستش رو روی دست شوگا که روی پروند ها بود گذاشته بود.......
دختر پر قری بود و با تمام پسر های شرکت گرم میگرفت
یه ماه که آرین شروع به کار کرده خیلی خودش به شوگا میچسبونه از وقتی فهمیده که من همسرشم برام قیافه میاد و اصلا متوجه کاراش نمیشم
چند باری هست که وقتی وارد دفتر شوگا میشم آرین رو روی میز شوگا که باهم بیشتر از دوتا دوست بنظر میان دیدم
حتی دیدم بعضی وقتا آرین شوگا رو لمس میکنه اما مثل احمقا به عشق
اعتماد داشتم مطمن بودم شوگا غير از من هیچکس رو نمیبینه
من هیچ وقت بد بینی نسبت بهش نکردم شاید بخاطره همین که اینقدر ضربه میخورم
****
امروز توی دفترم مشغول کار ها بودم که گوشیم شروع به زنگ زدن کرد و اسم مامان روی صفحه امد
ا.ت:سلام مامانی
$سلام دختر نازم خوبی،از دامادم چه خبر
ا.ت:خوبیم مامان جون، شما چطورین خوبین بابایی چطوره خواهر کوچولوم چکارمیکنه؟
$خوبن عزیزم سلام میرسونن، ا.ت یادت که نرفته
ا.ت:چیو....وای یادم امد... واقعا متاسفم مامانی.... من کادوش رو هم آماده کردم اما این یادم رفت من امشب حتما خودم رو میرسونم
&شوگا؟
ا.ت:مامان خودت میدونی که شوگا خیلی سرش شلوغه
$باشه دخترم حتما بیایی
ا.ت:چشم
&مواظبت خودت باش
ا.ت:شماهم
بعد از قطع کردن گوشیم بلند شدم و رفتم سمت دفتر شوگا مثل همیشه آرین کنار شوگا بود و دستش رو روی دست شوگا که روی پروند ها بود گذاشته بود.......
۶۴.۱k
۲۸ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.