¶ چندپارتی جیمین ¶
¶ چندپارتی جیمین ¶
part ¹⁰
+ تغییر کردی مستر پارک !
_ آره ، میدونم ... زیادی تغییر کردم...
ولی تو تغییر زیادی نکردی!
مثل گذشته ... شجاع و شکننده و.... تو دل برو !
+ فکر نمیکردم رئیس بزرگترین باند مافیا انقد خوب مخ بزنه ! ( نیشخند )
_ نظر لطفته پرنسس کوچولو !
+ پرنسس کوچولو ؟!! لقبم رو حفظ نیستی مجبور نیستی بگی عزیزم !
_ برعکس !! بهتر از خودت میشناسم !
پرنسس روانی ... دختری که تو بی رحمی رتبه اول رو داره !
+ خب اگه میشناسی چرا درست نمیگی ؟؟
قدم های کوتاهش کل اتاق رو طی کرده بود و رسید بهم ...
انقدی نزدیکم شد که با دیوار برخورد کردم همینطور که اجزای صورتم رو بررسی میکرد با صدای بمی گفت :
_ از قبل خوشگلتر شدی !
+ م..ممنونم نظر لطفته حالا لطفا برو اونور !
_ هیشش بمون سر جات !
یادته ؟
+ چ..چیو ؟
_ بهت گفتم پیدات میکنم !
+ پیدام کردی اما چه فایده که من فراموشت کردم ؟!
_ حق نداری عزیزم ! تو مال منی ! همه میدونن چطور تو نمیدونی ؟
+ هه چرت نگو !
_ چرت نیست پرنسسم حقیقته!
+ چی میگی ؟!
_ تو مال منی ! از همون روز اول که باهات آشنا شدم ...
من بلند گفتم اما تو نفهمیدی !
+ یاد روز اول آشناییم با جیمین افتادم زمانی که داشتم میرفتم خونه با لبخند داد زد : تو مال خود خودمی ا.ت !!!
_ یادت اومد ؟!
+ اما تو رفتی ! ( بغض )
_ و برگشتم !
میدونم ا.ت سخت بود برات اما مجبور بودم عزیزم چاره ای نداشتم !
ولی الان برگشتم و هیچ جوره قرار نیست ولت کنم!
کسی حق نداره بهت چپ نگاه کنه !
کسی حق نداره عاشقت بشه !
تو مال منی پارک ا.ت !
+ پارک ا.ت ؟
یهو دستمو گرفت و کنار دستای خودش گذاشت ...
حلقه ؟
+ ولی من جوابم رو نگفتم !
_ وقتی مال منی نیاز به جواب ندارم بیب !
+ قول میدی هیچوقت نری ؟
_ برم باتو میرم !
+ ( لبخند )
* جیمین یه دستش رو روی کمر باریک ا.ت گذاشت و دست دیگش رو کنار سر ا.ت رو دیوار و بو*سه ی عاشقانه ای رو با پرنسسش شروع کرد ! (:
پایان (:
احساس میکنم رمان شد 😂😂😂
طولانی بود خییلی!!
part ¹⁰
+ تغییر کردی مستر پارک !
_ آره ، میدونم ... زیادی تغییر کردم...
ولی تو تغییر زیادی نکردی!
مثل گذشته ... شجاع و شکننده و.... تو دل برو !
+ فکر نمیکردم رئیس بزرگترین باند مافیا انقد خوب مخ بزنه ! ( نیشخند )
_ نظر لطفته پرنسس کوچولو !
+ پرنسس کوچولو ؟!! لقبم رو حفظ نیستی مجبور نیستی بگی عزیزم !
_ برعکس !! بهتر از خودت میشناسم !
پرنسس روانی ... دختری که تو بی رحمی رتبه اول رو داره !
+ خب اگه میشناسی چرا درست نمیگی ؟؟
قدم های کوتاهش کل اتاق رو طی کرده بود و رسید بهم ...
انقدی نزدیکم شد که با دیوار برخورد کردم همینطور که اجزای صورتم رو بررسی میکرد با صدای بمی گفت :
_ از قبل خوشگلتر شدی !
+ م..ممنونم نظر لطفته حالا لطفا برو اونور !
_ هیشش بمون سر جات !
یادته ؟
+ چ..چیو ؟
_ بهت گفتم پیدات میکنم !
+ پیدام کردی اما چه فایده که من فراموشت کردم ؟!
_ حق نداری عزیزم ! تو مال منی ! همه میدونن چطور تو نمیدونی ؟
+ هه چرت نگو !
_ چرت نیست پرنسسم حقیقته!
+ چی میگی ؟!
_ تو مال منی ! از همون روز اول که باهات آشنا شدم ...
من بلند گفتم اما تو نفهمیدی !
+ یاد روز اول آشناییم با جیمین افتادم زمانی که داشتم میرفتم خونه با لبخند داد زد : تو مال خود خودمی ا.ت !!!
_ یادت اومد ؟!
+ اما تو رفتی ! ( بغض )
_ و برگشتم !
میدونم ا.ت سخت بود برات اما مجبور بودم عزیزم چاره ای نداشتم !
ولی الان برگشتم و هیچ جوره قرار نیست ولت کنم!
کسی حق نداره بهت چپ نگاه کنه !
کسی حق نداره عاشقت بشه !
تو مال منی پارک ا.ت !
+ پارک ا.ت ؟
یهو دستمو گرفت و کنار دستای خودش گذاشت ...
حلقه ؟
+ ولی من جوابم رو نگفتم !
_ وقتی مال منی نیاز به جواب ندارم بیب !
+ قول میدی هیچوقت نری ؟
_ برم باتو میرم !
+ ( لبخند )
* جیمین یه دستش رو روی کمر باریک ا.ت گذاشت و دست دیگش رو کنار سر ا.ت رو دیوار و بو*سه ی عاشقانه ای رو با پرنسسش شروع کرد ! (:
پایان (:
احساس میکنم رمان شد 😂😂😂
طولانی بود خییلی!!
۷۲۷
۲۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.