☆چند پارتی☆
☆چند پارتی☆
pirt: 2
اماده شدم مامان بزرگم گفت👇🏻
م.گ: چقدر خوشگل شدی عزیزدلم منم
گفتم👇🏻
یونان: ممنون مامانی
صدای بوق اومد و منم رفتم سره جلسه وقتی رفتم از ریسم پرسیدم اسمتون چیه؟
گفت👇🏻
ریس: جونگکوک جان
وقتی اسمشو فهمیدم جونگکوک بهم گفت 👇🏻
جونگکوک: خانم یونان تازه کار میشه بیاین توی اتاق باهاتون کار خصوصی دارم
یونان: باشه.........😥
با استرس ترس رفتم،وقتی رفتیم جونگکوک در رو قفل کرد لخت شد منو انداخت روی تخت و منو بوسید....
منم خیلی ترسیدم حولش دادم بهش گفتم 👇🏻
یونان: ای عوضی اشغال،تو با چه جرعتی اینکارو میکنی هآ
جونگکوک: وایسا بزار برات توضیح بدم......
یونان: خفه شو
نزدیکم شد منم چاقو برداشم و.........
☆وقتی از کلاس برگشتم میزارم☆
#داستان #بی_تی_اس #جونگکوک
#فیک_از_جونگکوک
pirt: 2
اماده شدم مامان بزرگم گفت👇🏻
م.گ: چقدر خوشگل شدی عزیزدلم منم
گفتم👇🏻
یونان: ممنون مامانی
صدای بوق اومد و منم رفتم سره جلسه وقتی رفتم از ریسم پرسیدم اسمتون چیه؟
گفت👇🏻
ریس: جونگکوک جان
وقتی اسمشو فهمیدم جونگکوک بهم گفت 👇🏻
جونگکوک: خانم یونان تازه کار میشه بیاین توی اتاق باهاتون کار خصوصی دارم
یونان: باشه.........😥
با استرس ترس رفتم،وقتی رفتیم جونگکوک در رو قفل کرد لخت شد منو انداخت روی تخت و منو بوسید....
منم خیلی ترسیدم حولش دادم بهش گفتم 👇🏻
یونان: ای عوضی اشغال،تو با چه جرعتی اینکارو میکنی هآ
جونگکوک: وایسا بزار برات توضیح بدم......
یونان: خفه شو
نزدیکم شد منم چاقو برداشم و.........
☆وقتی از کلاس برگشتم میزارم☆
#داستان #بی_تی_اس #جونگکوک
#فیک_از_جونگکوک
۱۴.۵k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.