هفت فرشته پارت ۹
+👈تو
⚠️بقیه اعضا با اسم نوشته میشوند⚠️
با سرعت به سمت حیاط رفتی خیلی استرس داشتی شاید اون مرده بود وقتی رسیدی پایین به سمت جیهوپ رفتی ترسیدی نکنه اون واقعا مرده باشه
+: جیهوپ بیدار شو جیهوپ جیهوپ
اشک از چشم هات روی گونت ریخت چرا داشتی گریه میکردی یعنی اون برات انقدر مهم بود تو فکر بودی که یه دفعه جیهوپ بوسه ای روی لبات گذاشت و گفت:
جیهوپ: داری به خاطر من گریه میکنی ا/ت چرا آخه گریه میکنی من یه خون آشامم هیچ وقت نمیمیرم
+: نه کی گفته من گریه میکنم
جیهوپ: چرا دروغ میگی ها
+: نه من دروغ نمیگم اصلا ولش کن چرا خودت رو پرت کردی پایین
جیهوپ: خوب گفتم یه شوخی باهات بکنم شاید حوصلت سر نره
+: اصلا شوخی خوبی نبود
جیهوپ: ببخشید بیبی
+: اشکال نداره دفعه آخرت باشه
جیهوپ: خون زیادی ازم رفته باید تعمینش کنم چطوره یکم خون بهم بدی هاا
+: نه جیهوپ نه
جیهوپ: زبونت دراز شده بیبی
مثل یه ببر به سمتت اومد که با سرعت به سمت جنگل فرار کردی
جیهوپ: هی کجا میری، چه سرعتی هم داری، ولش کن بزار بره حتما زود برمیگرده
حدود 2 یا 3 دقیقه بود که میدویدی بلاخره رسیدی کنار رودخونه اونجا امن تر بود به دور و ور نگاهی کردی تا خبری از جیهوپ نباشه بعد این همه دردسر نیاز به آرامش داشتی آخه برای چی باید اینجا باشم، یعنی الان خانوادم نگرانم هستن یا نه، از بین این همه دختر چرا من تو فکر بودی که تهیونگ از پشت گفت:
تهیونگ: بیبی کجا بودی دلم شور زد گفتم شاید مردی حالا که اینجایی بیا بریم شنا کنیم
برگشتی که دیدی تهیونگ با یه شلوارک جلوت وایستاده و بدنش لخته اون سیس پک های زیبایی داشت بدنش خیلی خوش فرم و سفید بود همین جور که داشتی نگاش میکردی گفت:
تهیونگ: چیه تا حالا یه پسر لخت ندیدی
به خودت اومدی گفتی:
+: چرا دیدم بهتر از تو هم دیدم(داشتی دروغ میگفتی)
تهیونگ: باشه تو راست میگی حالا بریم شنا
+: چی شنا من شنا بلد نیستم تو خودت شنا کن
تهیونگ: نترس خودم بهت یاد میدم بیبی
+: اما
تهیونگ: اما نداریم همین که گفتم
از زیر پات گرفتن و پرتت کرد تو آب بعد گفت:
تهیونگ: شنا کن یاد میگیری
+: تهیونگ من رو در بیار دارم خفه میشم رفتی زیر آب و داشتی خفه میشدی
تهیونگ که تا الان همه چی رو به شوخی گرفته بود فهمید قضیه جدیه شیرجه زد تو آب و دستت رو گرفت و تو رو به طرف خودش کشوند
از زبون تهیونگ
ادامه در کامنتا ....
⚠️بقیه اعضا با اسم نوشته میشوند⚠️
با سرعت به سمت حیاط رفتی خیلی استرس داشتی شاید اون مرده بود وقتی رسیدی پایین به سمت جیهوپ رفتی ترسیدی نکنه اون واقعا مرده باشه
+: جیهوپ بیدار شو جیهوپ جیهوپ
اشک از چشم هات روی گونت ریخت چرا داشتی گریه میکردی یعنی اون برات انقدر مهم بود تو فکر بودی که یه دفعه جیهوپ بوسه ای روی لبات گذاشت و گفت:
جیهوپ: داری به خاطر من گریه میکنی ا/ت چرا آخه گریه میکنی من یه خون آشامم هیچ وقت نمیمیرم
+: نه کی گفته من گریه میکنم
جیهوپ: چرا دروغ میگی ها
+: نه من دروغ نمیگم اصلا ولش کن چرا خودت رو پرت کردی پایین
جیهوپ: خوب گفتم یه شوخی باهات بکنم شاید حوصلت سر نره
+: اصلا شوخی خوبی نبود
جیهوپ: ببخشید بیبی
+: اشکال نداره دفعه آخرت باشه
جیهوپ: خون زیادی ازم رفته باید تعمینش کنم چطوره یکم خون بهم بدی هاا
+: نه جیهوپ نه
جیهوپ: زبونت دراز شده بیبی
مثل یه ببر به سمتت اومد که با سرعت به سمت جنگل فرار کردی
جیهوپ: هی کجا میری، چه سرعتی هم داری، ولش کن بزار بره حتما زود برمیگرده
حدود 2 یا 3 دقیقه بود که میدویدی بلاخره رسیدی کنار رودخونه اونجا امن تر بود به دور و ور نگاهی کردی تا خبری از جیهوپ نباشه بعد این همه دردسر نیاز به آرامش داشتی آخه برای چی باید اینجا باشم، یعنی الان خانوادم نگرانم هستن یا نه، از بین این همه دختر چرا من تو فکر بودی که تهیونگ از پشت گفت:
تهیونگ: بیبی کجا بودی دلم شور زد گفتم شاید مردی حالا که اینجایی بیا بریم شنا کنیم
برگشتی که دیدی تهیونگ با یه شلوارک جلوت وایستاده و بدنش لخته اون سیس پک های زیبایی داشت بدنش خیلی خوش فرم و سفید بود همین جور که داشتی نگاش میکردی گفت:
تهیونگ: چیه تا حالا یه پسر لخت ندیدی
به خودت اومدی گفتی:
+: چرا دیدم بهتر از تو هم دیدم(داشتی دروغ میگفتی)
تهیونگ: باشه تو راست میگی حالا بریم شنا
+: چی شنا من شنا بلد نیستم تو خودت شنا کن
تهیونگ: نترس خودم بهت یاد میدم بیبی
+: اما
تهیونگ: اما نداریم همین که گفتم
از زیر پات گرفتن و پرتت کرد تو آب بعد گفت:
تهیونگ: شنا کن یاد میگیری
+: تهیونگ من رو در بیار دارم خفه میشم رفتی زیر آب و داشتی خفه میشدی
تهیونگ که تا الان همه چی رو به شوخی گرفته بود فهمید قضیه جدیه شیرجه زد تو آب و دستت رو گرفت و تو رو به طرف خودش کشوند
از زبون تهیونگ
ادامه در کامنتا ....
۴۱.۳k
۲۳ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.