پروانه ی وحشی

پارت ۳
ویو جیهوپ
وقتی ات از عشقش به من گفت یکم ناراحت شدم که اینجوری بهش درخواست ازدواج دادم پس یه برنامه میچینم که خیلیی خوب ازش درخواست ازدواج کنم


پرش به ۵ ساعت بعد
ویو ات


رفتم عمارت جیهوپ
انقدر قشنگ بود که دهنم باز موند
بهش گفتم که من فقیر هستم و بدرد تو نمیخورم اما..
جیهوپ : پول که باعث نمیشه ما دوتا از عشقمون دست بکشیم
ات : اما منو ببین حالا خودت رو ببین
ات: من انقدر فقیر و زشت تو انقدر خوشگل و با کلاس
جیهوپ : تو قشنگ ترین زنی هستی که تا بحال دیدم
با این حرفش یک کوچولو خوشحال شدم
پرش به یک ماه بعد
ویو ات
تو این یه ماه انقدر خوش گذروندیم که حد نداشت
هر لحضه عشقم بهش بیشتر میشد
رو کاناپه نشسته بودم که گوشی جیهوپ زنگ خورد اومد خوشیش رو برداشت و جواب داد
مکالمه ی جیهوپ با طرف
جیهوپ : الو سلام
تهیونگ : به به داداش گلم ( جیهوپ و تهیونگ از دوران دبیرستان باهم بست فرند بودند )
جیهوپ : وای ببین کی زنگ زده چه خبر دادلش
تهیونگ : خوبم کجایی بیام ببینمت
جیهوپ : مگه سئول هستی؟
تهیونگ : اره امروز اومدم
(جیهوپ نمیدونست تهیونگ داداش ات هست )
جیهوپ : ادرس خونه رو داره میگه.....