فیک miscellaneous love پارت 1
ویو ا. ت
ساعت 3 نصفه شب بودامشب پر ریسک ترین تصمیم زندگیم رو گرفتم، قراره برم و تو عمارت بزرگترین مافیای کره و دزدی کنم وسایلم رو حاظر کردم و با استرس از خونه زدم بیرون کم کم داشتم نزدیک میشدم میتونستم عمارت بزرگ رو میدیدم من یکی از بزرگترین دزدم و خیلیم حرفه ایم اما این یکی خیلی سخت بودش ولی مطمئن بودم ارزش زیادی داره همینطور که داشتم نزدیک میشدم اسپره ی برای بیهوش کردن نگهبانا رو تو دستم فشردم رفتم جلوی در حیاط یواشکی ازش رد شدم و داخل حیاط رفتم حدود 10 تا نگهبان بودن و اسپری رو پاشیدم بهشون و همشون افتادن ولی از اسپریم کمی مونده بود باید بیشتر حواسم میبود از در یواشکی رد شدم یدونه خدمتکار بودش یواشکی رفتم و کمی از اسپری رو بهش پاشیدم و افتاد خیالم راحت شد و رفتم تا بگردم دور خونه یسری پله به زیر زمین راه داشتن رفتم پایین و رسیدم به یه صندوقچه ی بزرگ دستم رو بردم روش که یکدفعه یه صدایی پشت سرم گفت ببخشید
ویو کوک
از پنجره داشتم بیرون رو نگاه میکردم که یه نفر اومد داخل عصبی شدم و دیدم با اسپری نگهبانا رو داره بیهوش میکنه و بعدش اومد داخل اصلحه م رو برداشتم و رفتم دیدم داره میره زیر زمین رفتم جلوش و گفتم ببخشید
ساعت 3 نصفه شب بودامشب پر ریسک ترین تصمیم زندگیم رو گرفتم، قراره برم و تو عمارت بزرگترین مافیای کره و دزدی کنم وسایلم رو حاظر کردم و با استرس از خونه زدم بیرون کم کم داشتم نزدیک میشدم میتونستم عمارت بزرگ رو میدیدم من یکی از بزرگترین دزدم و خیلیم حرفه ایم اما این یکی خیلی سخت بودش ولی مطمئن بودم ارزش زیادی داره همینطور که داشتم نزدیک میشدم اسپره ی برای بیهوش کردن نگهبانا رو تو دستم فشردم رفتم جلوی در حیاط یواشکی ازش رد شدم و داخل حیاط رفتم حدود 10 تا نگهبان بودن و اسپری رو پاشیدم بهشون و همشون افتادن ولی از اسپریم کمی مونده بود باید بیشتر حواسم میبود از در یواشکی رد شدم یدونه خدمتکار بودش یواشکی رفتم و کمی از اسپری رو بهش پاشیدم و افتاد خیالم راحت شد و رفتم تا بگردم دور خونه یسری پله به زیر زمین راه داشتن رفتم پایین و رسیدم به یه صندوقچه ی بزرگ دستم رو بردم روش که یکدفعه یه صدایی پشت سرم گفت ببخشید
ویو کوک
از پنجره داشتم بیرون رو نگاه میکردم که یه نفر اومد داخل عصبی شدم و دیدم با اسپری نگهبانا رو داره بیهوش میکنه و بعدش اومد داخل اصلحه م رو برداشتم و رفتم دیدم داره میره زیر زمین رفتم جلوش و گفتم ببخشید
۲.۴k
۱۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.