پارت ۳۰
پارت ۳۰
ویو کوک
وقتی رفتم خونه خیلی حالم گرفته شد
واقعا نمیدونستم چیکار کردم که اینجوری شد..
رفتم خونش اما آجوما گفت که نیستش ، پس بهش گفتم که نامه ام رو بده بهش
حالم بد بود ، من فقط با جین رفتم خرید همین .! چرا باید یهو بزاره بره؟
بهش گفته بودم که ساعت ۵ بیاد پارک
خیلی زود تر از ۵ رفته بودم اون پارک ، اما تا اومدنش منتظر موندم
بغض داشت خفه ام میکرد . با حس نزدیک شدن یه نفر سرم رو آوردم بالا که چشمم به دو تا چشمایی که دنیام رو رنگی کرده بودن افتاد ، تا دیدمش سریع به گریه افتادم و رفتم بغلش
بهم گفت که رفته خونه ، ناراحت بودم ازش ...
+ک..کوک منو ببخش ، م..من منظور...منظوری نداشتم . من ف..فقط ... بیخیال
-ته خیلی ناراحتم کردی. چیکار کردم که اینجوری رفتی؟؟
+من... بخدا منظوری نداشتم ... اما ... اما خب ... من یکم...یکم به جین هیونگ حسودیم شد.. ببخشید کوک من واقعا منظوری ... منظوری نداشتم(بغض)
-دارم برات ، بزار بریم خونه میدونم چیکارت کنم(بغض)
(چقدر زوج عاشقی داریم ماااا😐)
میدونستم چیکارش کنم ، نمیخواستم دوباره شبه طولانی رو رقم بزنم ، فقط دلم تنگه اون طعم لباش و گردنشه
اگر تو پارک نبودیم همونجا انقدر بوسش میکردم که از نفس بیوفتم
بردمش تو ماشین
+کوک تروخدا بیخیال ، من ... من واقعا معذرت میخوام ، بزار برم خونه .. آجوما..
-آجوما کاری نداره ، قرار بود تا هفته دیگه خونه من بمونی که برگشتی و دلم رو به خون کشیدی ، از این به بعد هر جا رفتم میای باهام
+ب..باشه اما شب رو سخت نکن
-بیب وقتی رفتی منتظر الانت میبودی(بم)
ویو ته
واقعا از حرفش هم خندم گرفته بود و هم میترسیدم ، نکنه دوباره قراره به فاکم بده؟!( ⚈̥̥̥̥̥́⌢⚈̥̥̥̥̥̀)
هرچند که حال میده (😐) ولی مطمئنم که ازم عصبانیه و بد جور به فاک میرم
با این فکرا رسیدیم خونه کوک
+هی کوک ... مگه به آجوما نگفتی...نگفتی که برگرده؟!
-نوچ(~‾▿‾)~
شتتتتت علنا دیگه تموم شد
رفتم پایین که کوک از دم در تا خود اتاق کولم کرد و برد بالا
+کوکککککککککککککک(داد و خنده)
-جانم بیب؟؟
+کوک خواهش میکنم ، اشتباه کردم اما خب دیگه به فاکم نده
-جایزه معذرت خواهیت بفاک نرفتنت ، اما من کارم رو انجام میدم
و خیمه زد روم و رفت سراغ لبام
میدونستم دوباره قراره کبودم کنه
بعد ۵ مین از لبام دل کند و رفت سمت گردنم ، لذت داشت برام
+آههه ، شتت
بعد ۳۰ مین ازم جدا شد و رفت لباساش رو عوض کنه
+حالا که کبودم کردی میری؟!
-آره بیبƪ(˘⌣˘)ʃ
و رفت تو حموم
عه؟ اینجوریه آقای جئون؟!
منم پشت سرش پریدم تو حموم ، اولش تعجب کرده بود . خب فقط لباسش رو در آورده بود و بدنش کاملا برای کیس مارک های من آماده بود(😐😈)
+آقای جئون ، شما کارت رو کردی و حالا نوبت منه(شیطانی)
ویو کوک
وقتی رفتم خونه خیلی حالم گرفته شد
واقعا نمیدونستم چیکار کردم که اینجوری شد..
رفتم خونش اما آجوما گفت که نیستش ، پس بهش گفتم که نامه ام رو بده بهش
حالم بد بود ، من فقط با جین رفتم خرید همین .! چرا باید یهو بزاره بره؟
بهش گفته بودم که ساعت ۵ بیاد پارک
خیلی زود تر از ۵ رفته بودم اون پارک ، اما تا اومدنش منتظر موندم
بغض داشت خفه ام میکرد . با حس نزدیک شدن یه نفر سرم رو آوردم بالا که چشمم به دو تا چشمایی که دنیام رو رنگی کرده بودن افتاد ، تا دیدمش سریع به گریه افتادم و رفتم بغلش
بهم گفت که رفته خونه ، ناراحت بودم ازش ...
+ک..کوک منو ببخش ، م..من منظور...منظوری نداشتم . من ف..فقط ... بیخیال
-ته خیلی ناراحتم کردی. چیکار کردم که اینجوری رفتی؟؟
+من... بخدا منظوری نداشتم ... اما ... اما خب ... من یکم...یکم به جین هیونگ حسودیم شد.. ببخشید کوک من واقعا منظوری ... منظوری نداشتم(بغض)
-دارم برات ، بزار بریم خونه میدونم چیکارت کنم(بغض)
(چقدر زوج عاشقی داریم ماااا😐)
میدونستم چیکارش کنم ، نمیخواستم دوباره شبه طولانی رو رقم بزنم ، فقط دلم تنگه اون طعم لباش و گردنشه
اگر تو پارک نبودیم همونجا انقدر بوسش میکردم که از نفس بیوفتم
بردمش تو ماشین
+کوک تروخدا بیخیال ، من ... من واقعا معذرت میخوام ، بزار برم خونه .. آجوما..
-آجوما کاری نداره ، قرار بود تا هفته دیگه خونه من بمونی که برگشتی و دلم رو به خون کشیدی ، از این به بعد هر جا رفتم میای باهام
+ب..باشه اما شب رو سخت نکن
-بیب وقتی رفتی منتظر الانت میبودی(بم)
ویو ته
واقعا از حرفش هم خندم گرفته بود و هم میترسیدم ، نکنه دوباره قراره به فاکم بده؟!( ⚈̥̥̥̥̥́⌢⚈̥̥̥̥̥̀)
هرچند که حال میده (😐) ولی مطمئنم که ازم عصبانیه و بد جور به فاک میرم
با این فکرا رسیدیم خونه کوک
+هی کوک ... مگه به آجوما نگفتی...نگفتی که برگرده؟!
-نوچ(~‾▿‾)~
شتتتتت علنا دیگه تموم شد
رفتم پایین که کوک از دم در تا خود اتاق کولم کرد و برد بالا
+کوکککککککککککککک(داد و خنده)
-جانم بیب؟؟
+کوک خواهش میکنم ، اشتباه کردم اما خب دیگه به فاکم نده
-جایزه معذرت خواهیت بفاک نرفتنت ، اما من کارم رو انجام میدم
و خیمه زد روم و رفت سراغ لبام
میدونستم دوباره قراره کبودم کنه
بعد ۵ مین از لبام دل کند و رفت سمت گردنم ، لذت داشت برام
+آههه ، شتت
بعد ۳۰ مین ازم جدا شد و رفت لباساش رو عوض کنه
+حالا که کبودم کردی میری؟!
-آره بیبƪ(˘⌣˘)ʃ
و رفت تو حموم
عه؟ اینجوریه آقای جئون؟!
منم پشت سرش پریدم تو حموم ، اولش تعجب کرده بود . خب فقط لباسش رو در آورده بود و بدنش کاملا برای کیس مارک های من آماده بود(😐😈)
+آقای جئون ، شما کارت رو کردی و حالا نوبت منه(شیطانی)
۱.۳k
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.