فیک جدید عضو هشتم ولی (غمگین)
سلام من اتم و 22 سالمه و عضو هشتم هستم آرمی ها خیلی من رو دوست دارن امروز قرار بریم تمرین کنیم برای کنسرت آخر هفته من رفتم برای 10مین رفتم حموم موحام رو حالت دادم و لباس پوشیدم و آرایش کردم.
توی کمپانی
جیهوپ:بچه ها چه آهنگی تمرین کنیم
جین:بنظرم I need you
بچه ها:باشه
تمرین کردیم رفتیم خونه (بچه ها روزه بعدش برای ات شایعه درست میکنن که اون دوست دختر اعضا هستش)
اومدیم خونه شام خوردیم و گرفتیم خوابیدیم
صبح روز بعد
بیدار شدم رفتم دست صورتم رو شستم کارای لازمم رو انجام دادم همه جا پخش شده بود که من دوست دختر اعضا هستم و اعضا ازم اعصبانی بودن امروز با اعضا دعوام شد
موقع دعوا
جیهوپ:تو دیگه عضو گروه ما نیستی
جین:این همه محبتی که بهت کردیم الکی بود
جیمین:تو باید از گروه ما بری(داد و عصبی)
ات:و.. ولی... من
نامجون:حرف نباشه فردا میری از گروه و تمام
ات:ب.. باشه(بغض)
ات ویو
حالم خراب بود دختر عموم زنگ زد بهم
مکالمشون(علامت+ات علامت_دخترعموش)
_الو سلام ات(بغض)
+الو سلام دخترعمو چیشده چرا بغض کردی؟؟
_ات متأسفم ولی پدر مادرت تی یه تصادف مردن(گریه)
ات بعد از شنیدن این خبر گوشیش از دستش میفته و بغضش میشکنه و گریه میکنه
+ممنون که خبر دادی(گریه)
_خواهش(گریه)
تیهونگ ویو
امروز با ات دعوامون شد آخه اون گناهی که نکرده به خاطره یه شایعه چرا باید دعواش کنیم داشتم رد میشدم که صدای گریش رو شنیدم رفتم از پشت در نگاش کردم دیدم داره گریه میکنه
ساعت 12 شب
خماری😁
استایل ات و مدل موهاش و آرایشش و خود ات رو میزارم (برای کمپانی)
توی کمپانی
جیهوپ:بچه ها چه آهنگی تمرین کنیم
جین:بنظرم I need you
بچه ها:باشه
تمرین کردیم رفتیم خونه (بچه ها روزه بعدش برای ات شایعه درست میکنن که اون دوست دختر اعضا هستش)
اومدیم خونه شام خوردیم و گرفتیم خوابیدیم
صبح روز بعد
بیدار شدم رفتم دست صورتم رو شستم کارای لازمم رو انجام دادم همه جا پخش شده بود که من دوست دختر اعضا هستم و اعضا ازم اعصبانی بودن امروز با اعضا دعوام شد
موقع دعوا
جیهوپ:تو دیگه عضو گروه ما نیستی
جین:این همه محبتی که بهت کردیم الکی بود
جیمین:تو باید از گروه ما بری(داد و عصبی)
ات:و.. ولی... من
نامجون:حرف نباشه فردا میری از گروه و تمام
ات:ب.. باشه(بغض)
ات ویو
حالم خراب بود دختر عموم زنگ زد بهم
مکالمشون(علامت+ات علامت_دخترعموش)
_الو سلام ات(بغض)
+الو سلام دخترعمو چیشده چرا بغض کردی؟؟
_ات متأسفم ولی پدر مادرت تی یه تصادف مردن(گریه)
ات بعد از شنیدن این خبر گوشیش از دستش میفته و بغضش میشکنه و گریه میکنه
+ممنون که خبر دادی(گریه)
_خواهش(گریه)
تیهونگ ویو
امروز با ات دعوامون شد آخه اون گناهی که نکرده به خاطره یه شایعه چرا باید دعواش کنیم داشتم رد میشدم که صدای گریش رو شنیدم رفتم از پشت در نگاش کردم دیدم داره گریه میکنه
ساعت 12 شب
خماری😁
استایل ات و مدل موهاش و آرایشش و خود ات رو میزارم (برای کمپانی)
۴.۱k
۰۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.