تو مال منی (پارت ۱)
#You'r_mine❤️🩹🫂✨
Part:1✨
#تو_مال_منی❤️🩹🫂✨
پارت:1✨
دخترک سریعتر به سمت خانه ی پسر میدوید بلکه برسد ولی نرسید و در دام پدرش افتاد که او را بزور بازو به سمت ماشین برد و سوارش کرد.
+بابا.. بابا لطفا من.. من نمیخوام با اون پسره ازدواج کنم من اونو دوست ندارم من از جونگکوک خوشم میاد[باگریه]
پدرش با سرعت بیشتری به سمت سالن عروسی راند که زودتر برسند و خطبه عقد دخترش و آن پسر را بخوانند.
+بابا بابا لطفااا خواهش میکنم منو به اون پسر ندههه.. هق.. هق هق.. خواهش میکنم بابا.
به سالن عروسی رسیدند و دختر را پیاده کرد و به او هشداراتی داد که تهدید آمیز بود و دخترک را به پیش پسرک فرستاد و خطبه خوانده شد و حلقه را در دست هم کردند و به صورت رقص معروف تانگو شروع کردند.
شب تمام شد و پایان عروسی بود همه به خانیشان رفتند و پسرک و دخترک هم به خانه ی خود رفتند.
_میدونی امشب چه شبیه بانو؟
+برام مهم نیست چه شبیه لطفا تنهام بزار حال خوشی ندارم آقای کیم.
_هی هی امشب شب مهمیه پس حتما همراهی کن بانوی من، و منو به اسم صدا کن نه فامیل.
+لطفاا تنهام بزار تهیونگ نمیتونم باهات باشم.
هر ساعت، هر دقیقه، هر ثانیه و حتی هر صدم ثانیه به فکر عشقش با جونگکوک بود.
حتی نمیتوانست به او زنگ بزند گوشی اش پیش خانواده اش بود و خاموش.
نگران جونگکوگ بود که بلایی بر سر خود نیاورد.
تهیونگ دستش را از پشت کشید و بر روی تخت انداختش و گفت:
_دیگه وقتشا بانوی من.
+لطف...
لحظه ای اجازه صحبت به او نداد و سریه ل..ب هایش را روی ل..ب های دخترک گذاشت و م..ک های عم..یقی میزد.
دخترک با مشت تقلا میکرد اما فایده ای نداشت.
پسر به کار خود ادامه داد و لباس هایش را در آورد و... .
[صبح 2019/8/6]
"ویو ا.ت"
با درد شدیدی که توی دلم پیچد بیدار شدم.
به تهیونگ 100 لعنت فرستادم خیلی حالم بد بود. حتی نمی تونستم تا حموم برم. دیدم رفته سر کار تصمیم گرفتم سریع برم حموم.
یه دوش 40 مینی گرفتم و لباس پوشیدم.
کت و شلوار مشکی و یه کیف مشکی. موهامو بستم و یه آرایش خیلی لایت کردم و کفش پوشیدم حرکت کردم از در بیرون رفتم به سمت پاساژ موبایل فروشی رفتم. چیزی نگذشت که یه ماشین جلوم وایساد و شیشهش رو داد پایین دیدم تهیونگه.
سریه پا به فرار گذاشتم که دیدم اومد دنبالم با ماشین و سریه پیاده شد و منو بزور گذاشت توی ماشین و سریع روند.
جیغ زدم که داد زد خفه شووووو....
[ادامه دارد...]
Part:1✨
#تو_مال_منی❤️🩹🫂✨
پارت:1✨
دخترک سریعتر به سمت خانه ی پسر میدوید بلکه برسد ولی نرسید و در دام پدرش افتاد که او را بزور بازو به سمت ماشین برد و سوارش کرد.
+بابا.. بابا لطفا من.. من نمیخوام با اون پسره ازدواج کنم من اونو دوست ندارم من از جونگکوک خوشم میاد[باگریه]
پدرش با سرعت بیشتری به سمت سالن عروسی راند که زودتر برسند و خطبه عقد دخترش و آن پسر را بخوانند.
+بابا بابا لطفااا خواهش میکنم منو به اون پسر ندههه.. هق.. هق هق.. خواهش میکنم بابا.
به سالن عروسی رسیدند و دختر را پیاده کرد و به او هشداراتی داد که تهدید آمیز بود و دخترک را به پیش پسرک فرستاد و خطبه خوانده شد و حلقه را در دست هم کردند و به صورت رقص معروف تانگو شروع کردند.
شب تمام شد و پایان عروسی بود همه به خانیشان رفتند و پسرک و دخترک هم به خانه ی خود رفتند.
_میدونی امشب چه شبیه بانو؟
+برام مهم نیست چه شبیه لطفا تنهام بزار حال خوشی ندارم آقای کیم.
_هی هی امشب شب مهمیه پس حتما همراهی کن بانوی من، و منو به اسم صدا کن نه فامیل.
+لطفاا تنهام بزار تهیونگ نمیتونم باهات باشم.
هر ساعت، هر دقیقه، هر ثانیه و حتی هر صدم ثانیه به فکر عشقش با جونگکوک بود.
حتی نمیتوانست به او زنگ بزند گوشی اش پیش خانواده اش بود و خاموش.
نگران جونگکوگ بود که بلایی بر سر خود نیاورد.
تهیونگ دستش را از پشت کشید و بر روی تخت انداختش و گفت:
_دیگه وقتشا بانوی من.
+لطف...
لحظه ای اجازه صحبت به او نداد و سریه ل..ب هایش را روی ل..ب های دخترک گذاشت و م..ک های عم..یقی میزد.
دخترک با مشت تقلا میکرد اما فایده ای نداشت.
پسر به کار خود ادامه داد و لباس هایش را در آورد و... .
[صبح 2019/8/6]
"ویو ا.ت"
با درد شدیدی که توی دلم پیچد بیدار شدم.
به تهیونگ 100 لعنت فرستادم خیلی حالم بد بود. حتی نمی تونستم تا حموم برم. دیدم رفته سر کار تصمیم گرفتم سریع برم حموم.
یه دوش 40 مینی گرفتم و لباس پوشیدم.
کت و شلوار مشکی و یه کیف مشکی. موهامو بستم و یه آرایش خیلی لایت کردم و کفش پوشیدم حرکت کردم از در بیرون رفتم به سمت پاساژ موبایل فروشی رفتم. چیزی نگذشت که یه ماشین جلوم وایساد و شیشهش رو داد پایین دیدم تهیونگه.
سریه پا به فرار گذاشتم که دیدم اومد دنبالم با ماشین و سریه پیاده شد و منو بزور گذاشت توی ماشین و سریع روند.
جیغ زدم که داد زد خفه شووووو....
[ادامه دارد...]
۳.۲k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.