*پارت نهم*
+پسره ی بی حیا چی داری میگی برا خودت؟؟؟
*مگه تو ازم نخواستی برات اونکارو کنم ؟ تو هم باید اینکارو کنی برام
+خفه شو عوضی خفه شو
*یه شبه فقط
+گوه نخور بیشعور نفهم
*عاممم ا.ت نمیدونی چقد دلم میخواد ازم بچه دار شی
کارد میزدی خونم در نمیومد .
+اقای پارک تو هم نمیدونی چقدر دلم میخواد با همین دستام خفت کنم
*وای فکرشو بکن...زیرم داری ناله میکنی
+هه...زهی خیال باطل بشین تا اتفاق بیفته
*ولی تو کارت پیشم لنگه پس اتفاق میفته
+حتی اگه بمیرم هم قبول نمیکنم
*میکنی قول میدم قبل بیست و چهار ساعت بیای بهم بگی قبوله
+زر نزن حیوون حالم ازت بهم میخوره
سریع پاشدم از جام و از کافه زدم بیرون . چقدر بیشعور بود این ادم .
عوضی تر ازش ندیدم . سریع سوار ماشین شدم و راه افتادم . وسط
جاده بودم که گوشیم زنگ خورد . از زندان بود . گفتم شاید تهیونگ
باهام کار داره . جواب دادم .
+بله بفرمایید
=خانم ف.ت ؟
+بله بفرمایید
=موکلتون خودکشی کرده الان بیمارستانه
زدم رو ترمز . نزدیک بود تصادف کنم .
+چیییی؟
=اقای کیم با تیغ رگشو زده
+کدوم بیمارستانید
ادرس بیمارستانو سریع یاداشت کردم و دور زدم برم سمتش . دستام میلرزید . پس کار خودشو کرد . اشکام بی اختیار سرازیر شد . یادم افتاد همون موقع که بغلم کرد گفت دوست داره قبل مرگش بغلم کنه .لعنتی پس منظورش این بوده . صورتم کامل خیس شد . بعد یه ربع رسیدم بیمارستان سریع دویدم سمت پذیرش .
+خانم ببخشید بیماری که رگشو زده بود کجاست ؟
=اوه خون زیادی ازش رفته الانم بخشه
دویدم سمت بخش . چنتا نگهبان اونجا بودن و چند نفر که میخورد از طرف کمپانی باشن . خواستم برم سمت تختش که نگهبانا نزاشتن .
=شما؟
+وکیلشم
نگاه به صورت خیسم و حال خرابم کرد .
=نمیتونیم راهتون بدیم
صدام به طرز عجیبی باال رفت .
+احمقققققق نمیبینی حالشووووو؟؟؟ الان میخوام فراریش بدم؟ یا چه گوهی بخورم هانننن؟ بگو دیگههههههه
افتادم زمین دستامو گرفتم رو صورتم . بلند گریه میکردم . تهیونگ با اون حال خرابو که میدیدم اشکام بیشتر میشد . چند دقیقه تو اون حالت موندم که دیدم دکتر داره معاینش میکنه دویدم سمتش بدون توجه به نگهبانا .
+دکتر حالش خوبه دیگه؟
=خیلی خون از دست داده باید خون بهش بدیم
+گروه خونیش چیه
ab=
+منم abعم
=برید بخش مشخصاتتونو بگیرن و خون بدین
+خون بگیره خوب میشه؟
=به رگ اصلی اسیب نرسیده نگران نباشید
+ممنونم
به اون منیجرای احمقش که مثل ماست فقط نگاه میکردن چشم غره رفتم . به سمت پذیرش رفتم و فرم رو پر کردم
*مگه تو ازم نخواستی برات اونکارو کنم ؟ تو هم باید اینکارو کنی برام
+خفه شو عوضی خفه شو
*یه شبه فقط
+گوه نخور بیشعور نفهم
*عاممم ا.ت نمیدونی چقد دلم میخواد ازم بچه دار شی
کارد میزدی خونم در نمیومد .
+اقای پارک تو هم نمیدونی چقدر دلم میخواد با همین دستام خفت کنم
*وای فکرشو بکن...زیرم داری ناله میکنی
+هه...زهی خیال باطل بشین تا اتفاق بیفته
*ولی تو کارت پیشم لنگه پس اتفاق میفته
+حتی اگه بمیرم هم قبول نمیکنم
*میکنی قول میدم قبل بیست و چهار ساعت بیای بهم بگی قبوله
+زر نزن حیوون حالم ازت بهم میخوره
سریع پاشدم از جام و از کافه زدم بیرون . چقدر بیشعور بود این ادم .
عوضی تر ازش ندیدم . سریع سوار ماشین شدم و راه افتادم . وسط
جاده بودم که گوشیم زنگ خورد . از زندان بود . گفتم شاید تهیونگ
باهام کار داره . جواب دادم .
+بله بفرمایید
=خانم ف.ت ؟
+بله بفرمایید
=موکلتون خودکشی کرده الان بیمارستانه
زدم رو ترمز . نزدیک بود تصادف کنم .
+چیییی؟
=اقای کیم با تیغ رگشو زده
+کدوم بیمارستانید
ادرس بیمارستانو سریع یاداشت کردم و دور زدم برم سمتش . دستام میلرزید . پس کار خودشو کرد . اشکام بی اختیار سرازیر شد . یادم افتاد همون موقع که بغلم کرد گفت دوست داره قبل مرگش بغلم کنه .لعنتی پس منظورش این بوده . صورتم کامل خیس شد . بعد یه ربع رسیدم بیمارستان سریع دویدم سمت پذیرش .
+خانم ببخشید بیماری که رگشو زده بود کجاست ؟
=اوه خون زیادی ازش رفته الانم بخشه
دویدم سمت بخش . چنتا نگهبان اونجا بودن و چند نفر که میخورد از طرف کمپانی باشن . خواستم برم سمت تختش که نگهبانا نزاشتن .
=شما؟
+وکیلشم
نگاه به صورت خیسم و حال خرابم کرد .
=نمیتونیم راهتون بدیم
صدام به طرز عجیبی باال رفت .
+احمقققققق نمیبینی حالشووووو؟؟؟ الان میخوام فراریش بدم؟ یا چه گوهی بخورم هانننن؟ بگو دیگههههههه
افتادم زمین دستامو گرفتم رو صورتم . بلند گریه میکردم . تهیونگ با اون حال خرابو که میدیدم اشکام بیشتر میشد . چند دقیقه تو اون حالت موندم که دیدم دکتر داره معاینش میکنه دویدم سمتش بدون توجه به نگهبانا .
+دکتر حالش خوبه دیگه؟
=خیلی خون از دست داده باید خون بهش بدیم
+گروه خونیش چیه
ab=
+منم abعم
=برید بخش مشخصاتتونو بگیرن و خون بدین
+خون بگیره خوب میشه؟
=به رگ اصلی اسیب نرسیده نگران نباشید
+ممنونم
به اون منیجرای احمقش که مثل ماست فقط نگاه میکردن چشم غره رفتم . به سمت پذیرش رفتم و فرم رو پر کردم
۱۷.۹k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.