تصور کن کوکی پارت ۶

ساعت ۸
کوک:کلوچه کجایی
کلوچه:اومدم
کوک:سلام بریم بریم دیگه بچه ها منتظر هستن
سوار ماشین شدیم و رسیدین به پارک و پیاده شدیم
کوک:سلام همگی
کلوچه:سلام بچه ها
همه:سلام‌
و دویدی سمت طاب بعد کلی تای بازی دستشویی ت رفتی تو دسشویی پارک
داشتی صورتت رو. میشستی که.....
سیلدا:سلام کلوچه
کلوچه: سیلدا تو اینجا چیکار میکنی
سیلدا:اومدم یک چیزی رو بهت بگم
کلوچه:چیو
سیلدا:ببین بیبی .......................
و سیلدا رفت
کلوچه:دخترا میشه بیاین
دخترا:چی شده کلوچه
کلوچه:من باید از جلو چشمای کوک برم من من میرم و بر نمی‌گردم بگید گم شدم
دخترا:چرا و ماجرا رو تعریف کردی
دخترا:ولی کلوچه
کلوچه:من باید برم تمام دلم براتون تنگ میشه
دخترا:ما هم
و دخترا رو بغل کردی و رفتی
(۷سال بعد)
چیو:واو
کلوچه؛چیه
چیو:گروه بی تی اس کنسرت داره من که نمیتونم تنها برم با من میای
کلوچه؛نه چون حوصله این چیز ها رو ندارم
چیو:لطفا
کلوچه؛نچ
چیو:پس نگو که بدون من‌ جایی نرو عاشق هم نشو
کلوچه:هوم هنوز هم همین رو میگم
چیو:با من نیای با دوستام میرم و نمی‌تونی جلوم رو بگیری
کلوچه:نه تمام
چیو:چون یک ماه ارم بزرگ تر هستی اینجوری‌میکنی
کلوچه:برای بار هزارم از طرف من نصیحت هیچ وقت به کسی وابسته نشو شاید مجبور بشی ولش کنی
چیو:هوم باشه منو نبر ولی دلم رو شکوندی
کلوچه:باشه بابا بلیت دو تا بخر
چیو:زنده باد کلوچه
کلوچه:من میرم حاضر بشم برم سرکار
چیو:چه خوشتیپ شدی
کلوچه:فدات
چیو:,قربونت برم که اینقدر مهربونیت
کلوچه:باشه کی کنسرت هست
چیو:فردا ساعت ۷
کلوچه:باشه دیگه بر بخواب


لایک و مخصوصا نظر یادتون نره دوستون دارم