`
از اون پرسیدند
_میتونم یه سوال احمقانه بپرسم ؟
او گفت
~بپرس
_من حالم خوب میشه ؟
او جواب داد :
~در نهایت بله.......
او آن قدر از روزگار ضربه خورده بود احساستش را تخریب و نابود کرده بود
او به مرزی از بی احساسی و شناخت قوی رسیده بود
یروزی به این مرحله میرسی
دعا کن دیر تر
ایمان داشته باش و به جلو حرکت کن
و از خداوند بخواه که از اوج نوجوانی ...حس و حال جوونی را از تو نگیرد
حس نابود کننده ای است ناامیدی در سن شکوفایی امید ...!
Celer esmite
کلر اسمیت
_میتونم یه سوال احمقانه بپرسم ؟
او گفت
~بپرس
_من حالم خوب میشه ؟
او جواب داد :
~در نهایت بله.......
او آن قدر از روزگار ضربه خورده بود احساستش را تخریب و نابود کرده بود
او به مرزی از بی احساسی و شناخت قوی رسیده بود
یروزی به این مرحله میرسی
دعا کن دیر تر
ایمان داشته باش و به جلو حرکت کن
و از خداوند بخواه که از اوج نوجوانی ...حس و حال جوونی را از تو نگیرد
حس نابود کننده ای است ناامیدی در سن شکوفایی امید ...!
Celer esmite
کلر اسمیت
۲.۳k
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.