Part 15
Part 15
ویو ات
رفتم سمت کوک که یهو کوک آخ کفت
کوک:آخخ..آییی..آییییی* آخرش با داد*
سریع دویدم سمتش
ات:کوک..کوک خوبی چیشد کوک؟
کوک:آیییی ات سرم سرمممم درددد میکنهه سر آی سر گیجه دارم آههه قابل تحمل نیستتت آییی کمککک
ات:چیکار کنم کوک نفس عمیق بکش خواهش میکنم کوک صبر کن برم به اعضا بگم
کوک:آیییی خواهش میکنم آههه
سریع از اتاق زدم بیرون رفتم سمت اتاق تهیونگ در زدم محکم در میزدم که تهیونگ در رو باز کرد
ات:ته.یونگ کو.ک
تهیونگ:کوک چی؟
ات:کو.ک حا.لش خوب نی.ست
تهیونگ:چی؟
تهیونگ دوید سمت اتاق منو کوک باهم رفتیم تهیونگ سریع رفت سمت کوک
تهیونگ:کوک کوک آروم باش
کوک:طرگیجه دارم هق هق سرم درد میکنههه آیی هق هق*گریه*
تهیونگ:گریه میکنی بدتر میشه آروم باش ک
گریه نکن*تهیونگ کلا نگرانه*
کوک:دردش و نمیتونم تحمللل کنممم هققق تهیونگگگ قرس هاممم
تهیونگ دوید سمت کوله کوک و یه قرس و در اورد من رفتم آب آوردم و بهش دادیم آروم شد و خوابید
ات:چ.را این.جوری شد؟
تهیونگ:کوک وقتایی که گریه میکنه سرگیجه و سردرد میگیره بردمش دکتر گفت بوید این قرس هارو بخوره
ات:تو که نگران کوکی چرا میخوای باهاش بهم بزنی؟
تهیونگ بغض کرد با صدای بغض دار گفت
تهیونگ:چون نمیتونم ببخشمش
ات:حالا برو تو اتاقت حواسم بهش هست به بقیه چیزی نگو
نهیونگ:باشه فعلا
سرم و واسش تکون دادم رفت بیرون و درم بست رفتم پیش کوک نشستم و موهاش و نوازش کردم چرا باید این اتفاق واسشون بیفته؟بند شدم و رفتم رو تختم دراز کشیدم ینی الان تهیونگ چه حالی داره؟جیمین و یونگی چی؟
ویو جیمین
از موقعی که وارد اتاق شدیم جو سنگینی بینمون بود اصلا حرف نزدیم یونگی رفت تو آشپزخونه
یونگی:جیمین نوشیدنی میخوری؟
جیمین:چی؟امم..چه نوشیدنی؟
یونگی در یخچال و باز کرد
یونگی:هایپ هست نوشیدنی گاز دار با طعم های مختلف
جیمین:هایپ میاری؟
یونگی:باشه فقط نصف و خوردی بقیه رو بده به من زیاد واست خوب نیست
جیمین:باشه تو بیار
یونگی اومد و نوشیدنی رو داد بهم و خودش رفت رو تختش و رفت سر گوشیش نصف هایپ رو خوردم کل اعضا دهن زده همه میخوردیم واسمون مهم نبود بقیه هایپ و دادم به یونگی
جیمین:یونگی بگیر
یونگی گرفت و...ادامه دارد
الان میزارم ولی اول لایک کنین بعد برین پارت بعد
ویو ات
رفتم سمت کوک که یهو کوک آخ کفت
کوک:آخخ..آییی..آییییی* آخرش با داد*
سریع دویدم سمتش
ات:کوک..کوک خوبی چیشد کوک؟
کوک:آیییی ات سرم سرمممم درددد میکنهه سر آی سر گیجه دارم آههه قابل تحمل نیستتت آییی کمککک
ات:چیکار کنم کوک نفس عمیق بکش خواهش میکنم کوک صبر کن برم به اعضا بگم
کوک:آیییی خواهش میکنم آههه
سریع از اتاق زدم بیرون رفتم سمت اتاق تهیونگ در زدم محکم در میزدم که تهیونگ در رو باز کرد
ات:ته.یونگ کو.ک
تهیونگ:کوک چی؟
ات:کو.ک حا.لش خوب نی.ست
تهیونگ:چی؟
تهیونگ دوید سمت اتاق منو کوک باهم رفتیم تهیونگ سریع رفت سمت کوک
تهیونگ:کوک کوک آروم باش
کوک:طرگیجه دارم هق هق سرم درد میکنههه آیی هق هق*گریه*
تهیونگ:گریه میکنی بدتر میشه آروم باش ک
گریه نکن*تهیونگ کلا نگرانه*
کوک:دردش و نمیتونم تحمللل کنممم هققق تهیونگگگ قرس هاممم
تهیونگ دوید سمت کوله کوک و یه قرس و در اورد من رفتم آب آوردم و بهش دادیم آروم شد و خوابید
ات:چ.را این.جوری شد؟
تهیونگ:کوک وقتایی که گریه میکنه سرگیجه و سردرد میگیره بردمش دکتر گفت بوید این قرس هارو بخوره
ات:تو که نگران کوکی چرا میخوای باهاش بهم بزنی؟
تهیونگ بغض کرد با صدای بغض دار گفت
تهیونگ:چون نمیتونم ببخشمش
ات:حالا برو تو اتاقت حواسم بهش هست به بقیه چیزی نگو
نهیونگ:باشه فعلا
سرم و واسش تکون دادم رفت بیرون و درم بست رفتم پیش کوک نشستم و موهاش و نوازش کردم چرا باید این اتفاق واسشون بیفته؟بند شدم و رفتم رو تختم دراز کشیدم ینی الان تهیونگ چه حالی داره؟جیمین و یونگی چی؟
ویو جیمین
از موقعی که وارد اتاق شدیم جو سنگینی بینمون بود اصلا حرف نزدیم یونگی رفت تو آشپزخونه
یونگی:جیمین نوشیدنی میخوری؟
جیمین:چی؟امم..چه نوشیدنی؟
یونگی در یخچال و باز کرد
یونگی:هایپ هست نوشیدنی گاز دار با طعم های مختلف
جیمین:هایپ میاری؟
یونگی:باشه فقط نصف و خوردی بقیه رو بده به من زیاد واست خوب نیست
جیمین:باشه تو بیار
یونگی اومد و نوشیدنی رو داد بهم و خودش رفت رو تختش و رفت سر گوشیش نصف هایپ رو خوردم کل اعضا دهن زده همه میخوردیم واسمون مهم نبود بقیه هایپ و دادم به یونگی
جیمین:یونگی بگیر
یونگی گرفت و...ادامه دارد
الان میزارم ولی اول لایک کنین بعد برین پارت بعد
۶.۲k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.