ازدواج اجباری P44
ویو کوک
ا.ت باهام خیلی خوب شده ولی نگرانم که
کاسه ایی زیرنیم کاسش باشه اهه بابا ول کن
اون منو دوست داره اره داره اوفففف
توی فکرو خیالم بودم که در زدن
کوک:بیا داخل
منشی:آقای جئون من کارم تموم شده(عشوه)
کوک:اوم میتونی بری
منشی:نه نه نه منظرم چیزه
کوک:چیزه
منشی:(اشاره به دی*ک کوک)
کوک:برو بابا من خودم زن دارم
منشی:او اون که خیلی ه*رزس
کوک:ببند دهنو بابا ه*رزه
منشی:آه ددی عصبی نشو
کوک: تو اخراجی
منشی:ایششش
کوک:درم پشت سرت ببند
ویو ا.ت
حسلم سر رفته بود تصمیم گرفتم فرار کنم
رفتم توی اتاق در پنجره رو باز کردم
ارتفاع زیادی نبود پس پریدم
ا.ت:اوخخخخخخ پامممم مامان
چون پیراهن بلندی تنم بود پام زخم شد
تا کسی ندیدم سریع رفتم توی جنگل
تکیه دادم به یه درخت
ویو کوک
سرگرم کار بود که یکی زنگ زد جواب دادم
مکالمه
بادیگارد:الو......الو قربان صدامو دارین؟
کوک:اوفف اره بنال
بادیگارد:خانم ا.ت فرار کردن
کوک:چ...چی عوضی ها ۲۰۰تا بادیگارد نتونستن
از یه دختر مراقبت کنن ای تف دارم میام
نگهبانارو بیشتر کن و دوربینا رو چک کن
سریع از شرکت زدم بیرونرفتم طرف امارت
رسیدم از ماشین پیاده شدم رفتم داخل دیدم
درپنجره ی اتاق مشترک منو ا.ت بازه
کوک:اههه لعنتی
سریع از امارت امدم بیرون و با ماشینم راه
افتادم سمت جنگل رسیدم از ملشین درامدم
حرکت کردم یه سایه ای پشت درخت بود
رفتم دیدم اون.......اون
ا.ت باهام خیلی خوب شده ولی نگرانم که
کاسه ایی زیرنیم کاسش باشه اهه بابا ول کن
اون منو دوست داره اره داره اوفففف
توی فکرو خیالم بودم که در زدن
کوک:بیا داخل
منشی:آقای جئون من کارم تموم شده(عشوه)
کوک:اوم میتونی بری
منشی:نه نه نه منظرم چیزه
کوک:چیزه
منشی:(اشاره به دی*ک کوک)
کوک:برو بابا من خودم زن دارم
منشی:او اون که خیلی ه*رزس
کوک:ببند دهنو بابا ه*رزه
منشی:آه ددی عصبی نشو
کوک: تو اخراجی
منشی:ایششش
کوک:درم پشت سرت ببند
ویو ا.ت
حسلم سر رفته بود تصمیم گرفتم فرار کنم
رفتم توی اتاق در پنجره رو باز کردم
ارتفاع زیادی نبود پس پریدم
ا.ت:اوخخخخخخ پامممم مامان
چون پیراهن بلندی تنم بود پام زخم شد
تا کسی ندیدم سریع رفتم توی جنگل
تکیه دادم به یه درخت
ویو کوک
سرگرم کار بود که یکی زنگ زد جواب دادم
مکالمه
بادیگارد:الو......الو قربان صدامو دارین؟
کوک:اوفف اره بنال
بادیگارد:خانم ا.ت فرار کردن
کوک:چ...چی عوضی ها ۲۰۰تا بادیگارد نتونستن
از یه دختر مراقبت کنن ای تف دارم میام
نگهبانارو بیشتر کن و دوربینا رو چک کن
سریع از شرکت زدم بیرونرفتم طرف امارت
رسیدم از ماشین پیاده شدم رفتم داخل دیدم
درپنجره ی اتاق مشترک منو ا.ت بازه
کوک:اههه لعنتی
سریع از امارت امدم بیرون و با ماشینم راه
افتادم سمت جنگل رسیدم از ملشین درامدم
حرکت کردم یه سایه ای پشت درخت بود
رفتم دیدم اون.......اون
۸.۳k
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.