Pt .4
آنچه دیدید
یونا:گفتی اونا چند نفرن؟
نامی:با خوده عوضیش ۵نفر
یونا برو سریع همه چیو مرتب کن
________________________________________________
کوک ویو
با اعضا نقشه ریختیم من ی دفه غش کنم ببینم یونا چیکار میکنه
و فهمیدم ک منو دوس داره چون نشست گریه کرد
البته خب همه عاشقم میشن(اعتماد ب سقف انقد داری سقف خونمون ریخت😐)
یونا:فکر نمیکردم انقد آدم پستی باشی(با گریه)
کوک:باشه بشه حالا بیخشید دیگههههه
یونا:برو گمشو تا آخر عمرم باهات گهرم(اه اه اه چندش)
کوک:یونام خواهش میتولم(ب شدت کیوت)
یونا:حالا این ی بارو میبخشم (با صدای گرفته)
کوک:عررررر مرسیییی(با خر ذوقی )
یونا: خب بریم سر تمرین
پرش رمانی ب ۲ساعت بعد
یونا:خیلی خوب بلدیا یونگی اوپااا
یونگی:هه (از اون نیش خندایی ک اعصبانیت توشه)
یونگی ویو
اصلحه رو گرفتم سمت یونا
یونا:یون…یونگ …یونگی
(دستاشو برد بالا)
یونگی:(خندید)
یونا:ها؟!
یونگی:اخه کیوت فکر کردی من ب تو حمله میکنم؟
یونا:برو گمشو دیگه عمرا با تو یکی آشتی کنم
یونگی:و..لی اخه چرا؟
یونا: فک کردی بخاطر خودم ناراحت شدم؟
یونگی:چرا اونوقت برات مهم نیس؟
یونا:چون نگران تو بودم میترسیدم کسی جونتو تجدید کردن باشه (با گریه و داد)
یونگی:م..ن واقعا معذرت میخوام نمیخوایتم اینجوری شه(آروم و بغض کرده)
یونا:حالا ک شده
بچه ها تمرین امروز تموم شد
بسلامت برگردین خونه روز خوبی داشته باشید حتما فردا بیاین ک بازم تمرین کنیم
همه ب جز یونگی
حتماااا
یونا:یونگی؟یونگی؟
یونکی(با داد)
یونگی:ها؟چیشده؟!
یونا:حواست کجاس؟
یونگی:(پرید بغل یونا)
بونا: اوی خوداااا پیشی منننن
یونگی:بخشیدیم(با کریه)
یونا:گریه نکن تا ببخشمت(با جدیت)
یونگی:…..
________________________________________________
آنچه خواهید دید
سلام اومدین
آفرین خوب میزنیاااا
یونگی:میدونستی تو…..
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تصمیم گرفتم ک فعلا اعتراف نکنن :)
یونا:گفتی اونا چند نفرن؟
نامی:با خوده عوضیش ۵نفر
یونا برو سریع همه چیو مرتب کن
________________________________________________
کوک ویو
با اعضا نقشه ریختیم من ی دفه غش کنم ببینم یونا چیکار میکنه
و فهمیدم ک منو دوس داره چون نشست گریه کرد
البته خب همه عاشقم میشن(اعتماد ب سقف انقد داری سقف خونمون ریخت😐)
یونا:فکر نمیکردم انقد آدم پستی باشی(با گریه)
کوک:باشه بشه حالا بیخشید دیگههههه
یونا:برو گمشو تا آخر عمرم باهات گهرم(اه اه اه چندش)
کوک:یونام خواهش میتولم(ب شدت کیوت)
یونا:حالا این ی بارو میبخشم (با صدای گرفته)
کوک:عررررر مرسیییی(با خر ذوقی )
یونا: خب بریم سر تمرین
پرش رمانی ب ۲ساعت بعد
یونا:خیلی خوب بلدیا یونگی اوپااا
یونگی:هه (از اون نیش خندایی ک اعصبانیت توشه)
یونگی ویو
اصلحه رو گرفتم سمت یونا
یونا:یون…یونگ …یونگی
(دستاشو برد بالا)
یونگی:(خندید)
یونا:ها؟!
یونگی:اخه کیوت فکر کردی من ب تو حمله میکنم؟
یونا:برو گمشو دیگه عمرا با تو یکی آشتی کنم
یونگی:و..لی اخه چرا؟
یونا: فک کردی بخاطر خودم ناراحت شدم؟
یونگی:چرا اونوقت برات مهم نیس؟
یونا:چون نگران تو بودم میترسیدم کسی جونتو تجدید کردن باشه (با گریه و داد)
یونگی:م..ن واقعا معذرت میخوام نمیخوایتم اینجوری شه(آروم و بغض کرده)
یونا:حالا ک شده
بچه ها تمرین امروز تموم شد
بسلامت برگردین خونه روز خوبی داشته باشید حتما فردا بیاین ک بازم تمرین کنیم
همه ب جز یونگی
حتماااا
یونا:یونگی؟یونگی؟
یونکی(با داد)
یونگی:ها؟چیشده؟!
یونا:حواست کجاس؟
یونگی:(پرید بغل یونا)
بونا: اوی خوداااا پیشی منننن
یونگی:بخشیدیم(با کریه)
یونا:گریه نکن تا ببخشمت(با جدیت)
یونگی:…..
________________________________________________
آنچه خواهید دید
سلام اومدین
آفرین خوب میزنیاااا
یونگی:میدونستی تو…..
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تصمیم گرفتم ک فعلا اعتراف نکنن :)
۱.۳k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.