پارت》2《پارت
سوکی ویو:
آدماش منو گرفتن که یونگیو نبرم و الان هردوشون روی صندلی رو به روی میز قمار نشستن، بازی رو شروع کردن احتمال اینکه یونگی ببره خیلی کم ولی نباید امیدم از دست بدم خوب یونگی تو قمار خیلی حرفه ای، هی خدا چقدر طول کشید فکر کنم آخر قمار انگار یونگی داره برنده میشه خداروشکر
سوکجین ویو:
هوم فکر نمیکردم که انقدر حرفه ای باشه انگار که اصلا مست نیست، خیلی داره طول میکشه باید زود تر تمومش کنم، یه حرکت زدم و باخت هه باید قیافشون خیلی دیدنی بود
سوکجین:بیارینش
سوکی:لطفا بزارین آخرین حرفم رو بزنم
سوکجین:فقط سریع
سوکی:یعنیا خاک تو سرت که از این پیرمرد باختی مث...(خواست ادامه حرفشو بزنه که سوکجین حرف زد)
سوکجین:عه پس من پیرمردم
سوکی:هستی دیگه که من بهت گفتم
سوکجین:ببرینش
سوکی:هوی اینقدر سفت نگیر دردم میاد گوریل
بچه پرو به من میگه پیرمرد حالا اینقدر ازت کار بکشم که پیرزن بشی
سوکی ویو:
رسیدیم به یه عمارک بزرگ به رنگ مشکی، جالبه همچی این مرده مشکی ماشینش، عمارتش، لباس بادیگار ها، لباس خودش حتما تو خونش از رنگ مشکی استفاده زیادی شده که بله درست حدس زدم اصلا عاشق هوشم شدم
سوکجین:براش همچی رو توضیح بده(روبه روی یه زن)
...:چشم، دخترم بیا بریم برات درباره همچی توضیح بدم، میتونی آجوما صدام کنی
سوکی:باشه
آجوما:خوب تو الان خدمتکاره این عمارتی و ...(دوباره همون حالت دفعه قبل)
سوکی:من بزور برای خودم غذا درست میکنم بعد بیام اینجا کار کنم
آجوما:اشکالی نداره بهت یاد میدم، ولی به وقت جلوی ارباب نپری تو حرفش
سوکی:همون پیرمرده که منو اورد اینجا
آجوما:عه دیگه اینجوری بهش نگو باید بهشون بگی ارباب که جز قوانین ها هست که
آجوما:خوب قوانینا ایناس
1_باید ایشون را ارباب صدا بزنی
2_نباید از حرف ارباب سرپیچی کنی
3_حق نداری از این عمارت بیرون بری
4_باید حتما ساعت 7 صبح بیدار بشی
(و چیز های دیگه هم برای سوکی توضیح داد)
شرایط:
5لایک
3کامنت
آدماش منو گرفتن که یونگیو نبرم و الان هردوشون روی صندلی رو به روی میز قمار نشستن، بازی رو شروع کردن احتمال اینکه یونگی ببره خیلی کم ولی نباید امیدم از دست بدم خوب یونگی تو قمار خیلی حرفه ای، هی خدا چقدر طول کشید فکر کنم آخر قمار انگار یونگی داره برنده میشه خداروشکر
سوکجین ویو:
هوم فکر نمیکردم که انقدر حرفه ای باشه انگار که اصلا مست نیست، خیلی داره طول میکشه باید زود تر تمومش کنم، یه حرکت زدم و باخت هه باید قیافشون خیلی دیدنی بود
سوکجین:بیارینش
سوکی:لطفا بزارین آخرین حرفم رو بزنم
سوکجین:فقط سریع
سوکی:یعنیا خاک تو سرت که از این پیرمرد باختی مث...(خواست ادامه حرفشو بزنه که سوکجین حرف زد)
سوکجین:عه پس من پیرمردم
سوکی:هستی دیگه که من بهت گفتم
سوکجین:ببرینش
سوکی:هوی اینقدر سفت نگیر دردم میاد گوریل
بچه پرو به من میگه پیرمرد حالا اینقدر ازت کار بکشم که پیرزن بشی
سوکی ویو:
رسیدیم به یه عمارک بزرگ به رنگ مشکی، جالبه همچی این مرده مشکی ماشینش، عمارتش، لباس بادیگار ها، لباس خودش حتما تو خونش از رنگ مشکی استفاده زیادی شده که بله درست حدس زدم اصلا عاشق هوشم شدم
سوکجین:براش همچی رو توضیح بده(روبه روی یه زن)
...:چشم، دخترم بیا بریم برات درباره همچی توضیح بدم، میتونی آجوما صدام کنی
سوکی:باشه
آجوما:خوب تو الان خدمتکاره این عمارتی و ...(دوباره همون حالت دفعه قبل)
سوکی:من بزور برای خودم غذا درست میکنم بعد بیام اینجا کار کنم
آجوما:اشکالی نداره بهت یاد میدم، ولی به وقت جلوی ارباب نپری تو حرفش
سوکی:همون پیرمرده که منو اورد اینجا
آجوما:عه دیگه اینجوری بهش نگو باید بهشون بگی ارباب که جز قوانین ها هست که
آجوما:خوب قوانینا ایناس
1_باید ایشون را ارباب صدا بزنی
2_نباید از حرف ارباب سرپیچی کنی
3_حق نداری از این عمارت بیرون بری
4_باید حتما ساعت 7 صبح بیدار بشی
(و چیز های دیگه هم برای سوکی توضیح داد)
شرایط:
5لایک
3کامنت
۷.۷k
۲۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.