پروانه کوچولو
✨️🦋پروانه کوچولو🦋✨️
✨️🦋پارت ۶🦋✨️
✨️🩶ویو تهیونگ🩶✨️
با ادب شده بود و برام شخصیتش جالب بود ی فرقی با دخترایی که دیدم داشت یجورایی دل و جرعت داشت جالبه هه بعد از اینکه از کافه رفت منم بعد یک ساعت رفتم به خونش جولوی در وایسادم و در زدم وقتی دروباز کرد با پشمای ریخته شدش مواجه شدم هه
✨️🦋ویو سنا🦋✨️
اون ..اون تهیونگ بود پشمام ریخته بود سنا: تو اینجا چیکار میکنی تهیونگ: بکش کنار و از بغلم رد شد رفت تو درو بستم رفتم از پشت دستشو گرفتم گفتم سنا: هویییی اینجا خونست ها با بی حسی بهم نگاه کرد بعد به دستش که تو دستم بود نگاه کرد منم فهمیدم دستشو ول کردم بدون توجه رفت سمت کاناپه و شروع کرد به گشتن سنا: دنبال چیزی میگردی یا دنبال انگشترت میگردی تهیونگ بلند شد با سرعت اومد سمتم از دستم گرفت گفت تهیونگ: کجاستتت (عصبی) سنا: دستمو ول کننن درد میکنه محکم تر فشار داد سنا: اخخخخ تروخدااا ول کن کم مونده بود گریم بگیره خواست چیزی بگه که صدای همسایه اومد خواستم داد بزنم که تهیونگ دستشو گذاشت رو دهنم صدام تو گلوم خفه شد تهیونگ: هیششش خفه شو همسایه: دخترم چیزی شده تهیونگ: دستمو برمیدارم فقط بگو چیزی نیست اگر به غیر از این بگی چیزی نمیشه ولی خودتو مر.ده بدون سرمو به عنوان تایید تکون دادم دستشو از روی دهنم ورداشت سنا: نه چیزی نیست خاله جون همسایه: اوففف نگرانت شدم عزیزم کاری نداری من رفتم سنا: به سلامت و رفت ...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه 🦋✨️
✨️🦋پارت ۶🦋✨️
✨️🩶ویو تهیونگ🩶✨️
با ادب شده بود و برام شخصیتش جالب بود ی فرقی با دخترایی که دیدم داشت یجورایی دل و جرعت داشت جالبه هه بعد از اینکه از کافه رفت منم بعد یک ساعت رفتم به خونش جولوی در وایسادم و در زدم وقتی دروباز کرد با پشمای ریخته شدش مواجه شدم هه
✨️🦋ویو سنا🦋✨️
اون ..اون تهیونگ بود پشمام ریخته بود سنا: تو اینجا چیکار میکنی تهیونگ: بکش کنار و از بغلم رد شد رفت تو درو بستم رفتم از پشت دستشو گرفتم گفتم سنا: هویییی اینجا خونست ها با بی حسی بهم نگاه کرد بعد به دستش که تو دستم بود نگاه کرد منم فهمیدم دستشو ول کردم بدون توجه رفت سمت کاناپه و شروع کرد به گشتن سنا: دنبال چیزی میگردی یا دنبال انگشترت میگردی تهیونگ بلند شد با سرعت اومد سمتم از دستم گرفت گفت تهیونگ: کجاستتت (عصبی) سنا: دستمو ول کننن درد میکنه محکم تر فشار داد سنا: اخخخخ تروخدااا ول کن کم مونده بود گریم بگیره خواست چیزی بگه که صدای همسایه اومد خواستم داد بزنم که تهیونگ دستشو گذاشت رو دهنم صدام تو گلوم خفه شد تهیونگ: هیششش خفه شو همسایه: دخترم چیزی شده تهیونگ: دستمو برمیدارم فقط بگو چیزی نیست اگر به غیر از این بگی چیزی نمیشه ولی خودتو مر.ده بدون سرمو به عنوان تایید تکون دادم دستشو از روی دهنم ورداشت سنا: نه چیزی نیست خاله جون همسایه: اوففف نگرانت شدم عزیزم کاری نداری من رفتم سنا: به سلامت و رفت ...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه 🦋✨️
۱۵.۴k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.