the movie/فیلم
the movie/فیلم
قسمت 5:
بعد از اینکه به خونش رسید رفت توی اتاقش و خودشو روی تخت پرت کرد بعد از فک کردن به همه اتفاقات امروز خوابش گرفت و تقریبا بعد ۷ ساعت بیدار شد چشمهاش و مالید و یه نگاه به ساعت انداخت ساعت ۸ شب بود رفت خودشو جمع و جور کرد و پاشد احساس کرد کوفتس برای همین رفت دوش بگیره بعد از ۳۰ مین از حموم دراومدم با همون حوله تنپوش به سمت آشپزخونه رفت و چون حال نداشت غذا بپزه پیتزای آماده رو از یخچال در اوردو گذاشت توی فر تا گرم بشه بعدشم دوباره برگشت به اتاقش موهاشو شونه کرد و لباساشو پوشید و بعدش یکم کرم به صورتش مالید و بعد از اون رفت توی اشپزخونه غذاشو از توی فر در اورد و شروع کرد به خوردن پیتزا یه نگاه به گوشیش انداخت ۷ تا تماس بی پاسخ از دوستش داشت همونجور که داشت غذاشو میخورد بهش زنگ زد
یورا: الو چی شده ۷ بار زنگ زدی
سو آه: یورا میای بریم بار
یورا : نه من حال اینجور چیزا رو ندارم
سو آه: بیا دیگه لطفا
بعد از خواهش های سو آه یورا کوتاه اومد و قرار شد ساعت ۱۰ برن بار بعد از تموم شدن غذاش ظرفا رو توی ماشین ظرفشویی گذاشت و رفت توی اتاقش این خونه خیلی دلگیر کننده بود هیچکس پیشش نبود البته بعضی وقتا سو آه یا دان بی میومدن پیشش اما خب اکثرا توی خونه تنها بود به سمت کمد لباس رفت و یه لباس بلند که چاک داشت و بدون آستین بود و رنگش سبز کله غازی بود انتخاب کرد بعدشم رفت سر میز آرایشش یه یکم کرم و تینت زد و بعدشم یه خط چشم کشید و سایشم با رنگ لباسش ست کرد بعدم موهاشو از پایین حالت داد و همینجور باز گذاشت کفشاش هم از توی کشو در اورد و بعد از گذاشتن اکسسوری و برداشتن کیف و کت سفیدش کفشش هم پوشید و رفت پایین گوشیش و گذاشت تو کیفش و سوئیچش هم برداشت درو باز کرد و از خونه زد بیرون خواست سوار ماشینش که با صدای آشنایی برگشت
سو آه: بیا خودم میرسونمت
یورا: چرا بهم نگفتی که قراره تو بیای دنبالم
سو آه: هوففف حالا بیا توعم
یورا: من موندم از دست شما دوتا چیکار کنم
سو آه: هیچی فقط میتونی تحملمون کنی
بیا سوار شو تا دیر نشده
سوار ماشین سو آه شد و به سمت بار حرکت کردن بعد از رسیدن به بار و پارک کردن ماشین رفتن داخل خیلی سر و صدا بود بخاطر همین اولش اذیت شد اما بعدش عادت کرد رفتن روی به میز و دوتا ویسکی سفارش دادن گارسون ویسکی ها رو براشون اورد و شروع کردن به نوشیدن بعد از چند دقیقه گوشی سو آه زنگ خورد و به یورا گفت که یه کار فوری براش پیش اومده و باید بره یورا هم باشه ای گفت و بعدش سو آه رفت یه نیم ساعتی از رفتن سو آه میگذشت و تا الان سه تا لیوان نوشیده بود و میشه گفت کمی مست بود که یهو...
قسمت 5:
بعد از اینکه به خونش رسید رفت توی اتاقش و خودشو روی تخت پرت کرد بعد از فک کردن به همه اتفاقات امروز خوابش گرفت و تقریبا بعد ۷ ساعت بیدار شد چشمهاش و مالید و یه نگاه به ساعت انداخت ساعت ۸ شب بود رفت خودشو جمع و جور کرد و پاشد احساس کرد کوفتس برای همین رفت دوش بگیره بعد از ۳۰ مین از حموم دراومدم با همون حوله تنپوش به سمت آشپزخونه رفت و چون حال نداشت غذا بپزه پیتزای آماده رو از یخچال در اوردو گذاشت توی فر تا گرم بشه بعدشم دوباره برگشت به اتاقش موهاشو شونه کرد و لباساشو پوشید و بعدش یکم کرم به صورتش مالید و بعد از اون رفت توی اشپزخونه غذاشو از توی فر در اورد و شروع کرد به خوردن پیتزا یه نگاه به گوشیش انداخت ۷ تا تماس بی پاسخ از دوستش داشت همونجور که داشت غذاشو میخورد بهش زنگ زد
یورا: الو چی شده ۷ بار زنگ زدی
سو آه: یورا میای بریم بار
یورا : نه من حال اینجور چیزا رو ندارم
سو آه: بیا دیگه لطفا
بعد از خواهش های سو آه یورا کوتاه اومد و قرار شد ساعت ۱۰ برن بار بعد از تموم شدن غذاش ظرفا رو توی ماشین ظرفشویی گذاشت و رفت توی اتاقش این خونه خیلی دلگیر کننده بود هیچکس پیشش نبود البته بعضی وقتا سو آه یا دان بی میومدن پیشش اما خب اکثرا توی خونه تنها بود به سمت کمد لباس رفت و یه لباس بلند که چاک داشت و بدون آستین بود و رنگش سبز کله غازی بود انتخاب کرد بعدشم رفت سر میز آرایشش یه یکم کرم و تینت زد و بعدشم یه خط چشم کشید و سایشم با رنگ لباسش ست کرد بعدم موهاشو از پایین حالت داد و همینجور باز گذاشت کفشاش هم از توی کشو در اورد و بعد از گذاشتن اکسسوری و برداشتن کیف و کت سفیدش کفشش هم پوشید و رفت پایین گوشیش و گذاشت تو کیفش و سوئیچش هم برداشت درو باز کرد و از خونه زد بیرون خواست سوار ماشینش که با صدای آشنایی برگشت
سو آه: بیا خودم میرسونمت
یورا: چرا بهم نگفتی که قراره تو بیای دنبالم
سو آه: هوففف حالا بیا توعم
یورا: من موندم از دست شما دوتا چیکار کنم
سو آه: هیچی فقط میتونی تحملمون کنی
بیا سوار شو تا دیر نشده
سوار ماشین سو آه شد و به سمت بار حرکت کردن بعد از رسیدن به بار و پارک کردن ماشین رفتن داخل خیلی سر و صدا بود بخاطر همین اولش اذیت شد اما بعدش عادت کرد رفتن روی به میز و دوتا ویسکی سفارش دادن گارسون ویسکی ها رو براشون اورد و شروع کردن به نوشیدن بعد از چند دقیقه گوشی سو آه زنگ خورد و به یورا گفت که یه کار فوری براش پیش اومده و باید بره یورا هم باشه ای گفت و بعدش سو آه رفت یه نیم ساعتی از رفتن سو آه میگذشت و تا الان سه تا لیوان نوشیده بود و میشه گفت کمی مست بود که یهو...
۱.۲k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.