برادر غیرتی من
پارت ۴۱
دنیز : من باهاش نسبتی ندارم
یون : هق نکن ولم کن موهامو ( گریه )
رفتم پیش هوجو و دستشو گاز گرفتم
هوجو : آخ سگ
یون اومد پشت سرم
یون : هق پدصگ بیشعور ( گریه )
دنیز : با اجازه ی کی موهاشو میکشی
هوجو :نکنه غیرتی شدی کوچولو
دنیز : تروسننه
یون : آخ سرم
یونا : اگه یه چیزی بهت بگم احتمال زنده بودنم کم میشه
آیو : ماهم میدونیم ولی یون گفته بهت نگیم
یون : الانم نگین
رفت چشماشو شست و اومد کنارم وایساد
یونا : بعضی اوقات انقدر بد موهاشو میکشی که بیهوش میشه
آیو : یا سردرد شدید میگیره
جیمین : یه شب بهش زنگ زدم بعد چهار ساعت دوباره زنگ زد گفت
سوجون : بیهوش بوده و کل ماجرا رو برامون گفت به ما اینطوری گفته
دنیز : راست میگن
یون : ن. نه ( لکنت )
دنیز : پس که اینطور من از این به بعد اینجا میمونم که مواظب این باشم
هوجو : لازم نکرده ( عصبی )
دنیز : فکر کردی نمیدونم بعد از این که رفتیم میخوای سرش داد بزنی
هوجو : به تو ربطی ندارع من هر کاری میخوام میکنم به توهم ربطی ندارع حالا هم گم میشی از خونه ی من میری بیرون ( عربده )
دنیز : نمیخوام مشکلی داری ( داد )
هوجو : با چه جرعتی سر من داد میزنی
دنیز : من یه دختر ایرانیم و جرعتم از تو که یه مردی بیشتره
یون : مال ایرانی
دنیز : آره اسم کره ایم لی دنیزه و تا دو روز پیش آمریکا با نام بیلی زندگی میکردم میدونم اسم یکی دیگست ولی همه بهم میگفتن بیلی
هوجو : خب به من چه الانم جناب یون میان اینجا
یون : نمیخوام تو عصبانی هستی
هوجو : نیستم
یون : رگ گردنت زده بیرون
اومد بغلش کرد
یون : مطمئن باشم نمیکشیم
هوجو : نه
که یهو گردنشو گاز گرفت
یون : آخ دنیززززززززززززززززززز
دنیز : چرا من
یون : چون اینا میگن بیشترش کن
دنیز : نهایت کاری که من میتونم بکنم اینه که نگاه کنم
یون : ( کیوت ( برای اینکه هوجو ولش کنه کیوت شده ) )
هوجو : وایییییییییییی چه کیوتیییییییییییییییییییی
دنیز : تغییر اخلاق در ثانیه
یون : ما اینیم دیگه
هوجو : .....
دنیز : من باهاش نسبتی ندارم
یون : هق نکن ولم کن موهامو ( گریه )
رفتم پیش هوجو و دستشو گاز گرفتم
هوجو : آخ سگ
یون اومد پشت سرم
یون : هق پدصگ بیشعور ( گریه )
دنیز : با اجازه ی کی موهاشو میکشی
هوجو :نکنه غیرتی شدی کوچولو
دنیز : تروسننه
یون : آخ سرم
یونا : اگه یه چیزی بهت بگم احتمال زنده بودنم کم میشه
آیو : ماهم میدونیم ولی یون گفته بهت نگیم
یون : الانم نگین
رفت چشماشو شست و اومد کنارم وایساد
یونا : بعضی اوقات انقدر بد موهاشو میکشی که بیهوش میشه
آیو : یا سردرد شدید میگیره
جیمین : یه شب بهش زنگ زدم بعد چهار ساعت دوباره زنگ زد گفت
سوجون : بیهوش بوده و کل ماجرا رو برامون گفت به ما اینطوری گفته
دنیز : راست میگن
یون : ن. نه ( لکنت )
دنیز : پس که اینطور من از این به بعد اینجا میمونم که مواظب این باشم
هوجو : لازم نکرده ( عصبی )
دنیز : فکر کردی نمیدونم بعد از این که رفتیم میخوای سرش داد بزنی
هوجو : به تو ربطی ندارع من هر کاری میخوام میکنم به توهم ربطی ندارع حالا هم گم میشی از خونه ی من میری بیرون ( عربده )
دنیز : نمیخوام مشکلی داری ( داد )
هوجو : با چه جرعتی سر من داد میزنی
دنیز : من یه دختر ایرانیم و جرعتم از تو که یه مردی بیشتره
یون : مال ایرانی
دنیز : آره اسم کره ایم لی دنیزه و تا دو روز پیش آمریکا با نام بیلی زندگی میکردم میدونم اسم یکی دیگست ولی همه بهم میگفتن بیلی
هوجو : خب به من چه الانم جناب یون میان اینجا
یون : نمیخوام تو عصبانی هستی
هوجو : نیستم
یون : رگ گردنت زده بیرون
اومد بغلش کرد
یون : مطمئن باشم نمیکشیم
هوجو : نه
که یهو گردنشو گاز گرفت
یون : آخ دنیززززززززززززززززززز
دنیز : چرا من
یون : چون اینا میگن بیشترش کن
دنیز : نهایت کاری که من میتونم بکنم اینه که نگاه کنم
یون : ( کیوت ( برای اینکه هوجو ولش کنه کیوت شده ) )
هوجو : وایییییییییییی چه کیوتیییییییییییییییییییی
دنیز : تغییر اخلاق در ثانیه
یون : ما اینیم دیگه
هوجو : .....
۳.۸k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.