وانشات کوکوی (قسمت قبلیش پایینای پیج هست)
تهیونگ رو آروم روی تخت گذاشت و خودش هم روش خیمه زد.حتی به خودشون زحمت نمیدادن که برق اتاقو روشن کنن و تنها با نوری که از ماه به اتاق تابیده میشد همو میدیدن.کوک آروم لباشو روی لبای ته گذاشت و مکی بهش زد.تهیونگ هم شروع به همراهی کرد و خیلی آروم مکهای ریزی از هم میگرفتن.همونطور که تهیونگ لباشو از هم باز میکرد تا جونگکوک رو ببوسه،زبون کوک ماهرانه وارد دهنش و روی زبون تهیونگ کشیده شد.تهیونگ یکی از دستاش رو به سمت لباس کوک برد و خیلی آروم دکمههاشو باز کرد و دستش رو روی قفسه سینش گذاشت.جونگکوک از لباش جدا شد و همونطور که نفس نفس میزد سرشونه لباس تهیونگ رو کنار زد و به ترقوهش دستی کشید و بعد از اینکه به چشمای براق تهیونگ نگاه کرد،به سمت ترقوهش رفت و سعی کرد کبودش کنه.تهیونگ با اخم روی صورتش،سرشونه پیراهن جونگکوک رو از روی شونش پایین انداخت و از تنش درش آورد.سرشو جلو برد و بناگوشش رو مکید.جونگکوک پیراهن و شلوار ته رو درآورد و سراغ نیپلهاش رفت.همونطور که انگشتاشو توی انگشتای ته قفل کرده و به تخت پرس کرده بود،نیپلهاشو میخورد و صدای ناله تهیونگ باعث میشد اینکارو با ولع بیشتری انجام بده.از روش پاشد و لباسهاش رو درآورد و ته هم خودش باکسرشو درآورد و گوشهای انداخت.دوباره روش خیمه زد و ایندفعه پاهاشو گرفت و از مچ پاش شروع به بوسیدن و مکیدنش کرد و تا بالای زانوش ادامش داد.به سوراخ تنگ و نبضدارش نگاه کرد و یکی از انگشتاشو توش فرو برد؛دومین انگشت رو هم اضافه کرد_آهههه
جونگکوک انگشتاشو قیچیطور باز و بسته میکرد و بعد از آماده شدن سوراخ تهیونگ،درشون آورد؛صورتشو روبهروی تهیونگ قرار داد و پاهاشو از هم باز کرد و نصف عضوشو وارد کرد که تهیونگ از درد ناله کرد.وقتی کل عضوش رو داخل برد صدای نالهش بلند شد.
_عاحححح
کوک با لذت گفت و ضربههاشو شروع کرد.همونطور که ضربه میزد از لبای ته مکای عمیقی میگرفت.
_جون..گکوک
_جانم؟
تهیونگ گونه کوک رو نوازشش کرد_خیلی...دوست دارم
جونگکوک دستشو لای موهای خیسش فرو برو و اونا رو بالا داد؛پیشونیش رو بوسید_من بیشتر
تهیونگ که نزدیک بود،دستاشو روی پشت کوک چنگ کرد و بعد،اول تهیونگ و بعدش جونگکوک به کام رسیدن.کوک آروم از توش دراومد و کنارش دراز کشید.تهیونگ به سمت کوک برگشت و بهش نگاه کرد.جونگکوک با اینکه هنوزم تندتند نفس میکشید گفت_حالا بخشیدیم؟
تهیونگ لبخند دندون نمایی زد و سر تکون داد_ولی الان واقعا غذا چی بخوریم؟
جونگکوک تهیونگو بیشتر به خودش چسبوند و گفت_من که تو رو خوردم سیر شدم،واسه تو هم الان خودم یه چیز مقوی درست میکنم
تهیونگ خندید و خودشو توی بغل عشقش جا داد_ پس بیا اول حموم کنیم
جونگکوک انگشتاشو قیچیطور باز و بسته میکرد و بعد از آماده شدن سوراخ تهیونگ،درشون آورد؛صورتشو روبهروی تهیونگ قرار داد و پاهاشو از هم باز کرد و نصف عضوشو وارد کرد که تهیونگ از درد ناله کرد.وقتی کل عضوش رو داخل برد صدای نالهش بلند شد.
_عاحححح
کوک با لذت گفت و ضربههاشو شروع کرد.همونطور که ضربه میزد از لبای ته مکای عمیقی میگرفت.
_جون..گکوک
_جانم؟
تهیونگ گونه کوک رو نوازشش کرد_خیلی...دوست دارم
جونگکوک دستشو لای موهای خیسش فرو برو و اونا رو بالا داد؛پیشونیش رو بوسید_من بیشتر
تهیونگ که نزدیک بود،دستاشو روی پشت کوک چنگ کرد و بعد،اول تهیونگ و بعدش جونگکوک به کام رسیدن.کوک آروم از توش دراومد و کنارش دراز کشید.تهیونگ به سمت کوک برگشت و بهش نگاه کرد.جونگکوک با اینکه هنوزم تندتند نفس میکشید گفت_حالا بخشیدیم؟
تهیونگ لبخند دندون نمایی زد و سر تکون داد_ولی الان واقعا غذا چی بخوریم؟
جونگکوک تهیونگو بیشتر به خودش چسبوند و گفت_من که تو رو خوردم سیر شدم،واسه تو هم الان خودم یه چیز مقوی درست میکنم
تهیونگ خندید و خودشو توی بغل عشقش جا داد_ پس بیا اول حموم کنیم
۲.۲k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.