"داستانے درباره حجاب"

"داستانے درباره حجاب"

میگویند:
روزے جواني انگليسي ،به جوانے ايراني ميگوید:شمااينقدربه خودتان شك داريد که در دین شما نباید پسرے به دخترے حتے دست بدهد؟؟اینقدر نمے توانید شهوت خود را کنترل کنید ؟؟
آقاپسر ایرانے جواب میدهد :
آےاشما با ملکه انگلیس دست میدهید ؟؟
جوانانگلیسے میگوید :
نه!!!
اوملکه است کسے جز شاهزادگان حق ارتباط با او را ندارند!!!ا و بزرگ کشور ماست ،
پسرایرانے یا همان مسلمان جواب میدهد :
ماهمه زنان ودختران خود را ملکه میدانیم
،برای همه ے انها ارزش قائلیم!همهے انها را بزرگ میدانیم نه فقط یکے را که شاهزاده باشد !!!وکسے جز همسر  و محارم یڪ دختر حق ندارد حتے با او دست بدهد.زن محضر زیبایے است،هنرخداے متعال در آفرینش زن ،تجلے پیدا کرده است !!!طبیعتااسیب پذیرے زن از مرد خیلے بیشتر است،اسلاممیگوید با پوششے سر تاسریخودتان را بپوشانید تا از خطرات و آسیب ها در امان باشید.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌