پیش تو مانده است پارت ۱
پسر روی تخت دراز کشیده بود و در حالی که به خاطرات معشوقش فکر میکرد لبخند میزد که با صدای زنگ گوشیش خاطرات مثل فیلم stopشدن
و با دیدن اسم کسی که توی خاطراتش بود لبخندش پر رنگ تر شد
_سلام جونگکوک
پسر سکوت کرد و چیزی نگفت
_اممم جونگکوک ؟
بازم سکوت
_جونگکوک صدامو میشنوی؟
اینبار پسر قه قه ی بلندی زد
+هاهاهاها ایییی خدا
_ای جانم
پسر از خنده ایستاد و با چشمهایی که بخاطر خنده خیس بودن و دندون هایی که هر چند لحظه یه بار بخاطر چند دقیقه پیش نمایان میشدن جواب داد
+هع س ...هع سلام هع هع
_سلام عزیزم
+خب خوبی؟
_خوبم تو چطور ؟دیگه دل درد نداری؟
پسر با یاد آوری دیروز گونه هاش گل انداختن و میشد حتی از پشت تلفن هم فهمید که داره خجالت میکشه
+ام ا.. آره خوبم
_خب امروز همو ببینیم؟
پسر با صداییکه هنوزم نمه ای از خجالت توش موج میزد جواب داد
+آره فکر خوبیه
_اوههههه عزیزم میدونم میدونم منم دلم برات تنگ شده
+منم همینطور
_خب امروز تو کافه میبینمت
+وایسا
_هوم؟
.......
لایک؟
و با دیدن اسم کسی که توی خاطراتش بود لبخندش پر رنگ تر شد
_سلام جونگکوک
پسر سکوت کرد و چیزی نگفت
_اممم جونگکوک ؟
بازم سکوت
_جونگکوک صدامو میشنوی؟
اینبار پسر قه قه ی بلندی زد
+هاهاهاها ایییی خدا
_ای جانم
پسر از خنده ایستاد و با چشمهایی که بخاطر خنده خیس بودن و دندون هایی که هر چند لحظه یه بار بخاطر چند دقیقه پیش نمایان میشدن جواب داد
+هع س ...هع سلام هع هع
_سلام عزیزم
+خب خوبی؟
_خوبم تو چطور ؟دیگه دل درد نداری؟
پسر با یاد آوری دیروز گونه هاش گل انداختن و میشد حتی از پشت تلفن هم فهمید که داره خجالت میکشه
+ام ا.. آره خوبم
_خب امروز همو ببینیم؟
پسر با صداییکه هنوزم نمه ای از خجالت توش موج میزد جواب داد
+آره فکر خوبیه
_اوههههه عزیزم میدونم میدونم منم دلم برات تنگ شده
+منم همینطور
_خب امروز تو کافه میبینمت
+وایسا
_هوم؟
.......
لایک؟
۱.۴k
۰۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.