روانی دوست داشتنی من
#روانی_دوست_داشتنی_من
P:47
(ویو فلیکس)
با حرفش دیگه منتظر نموندم و با سرعت به سمت بیرون اتاق دویدم
درحالی که با چشمام دنبال ا.ت میگشتم گوشیمو در آوردم و شماره ی ا.تو گرفتم
با فهمیدن خاموش بودن گوشیش ترسم دوبرابر شد
سرعتمو بیشتر کردم و به هرکی میرسیدم سراغ ا.تو میگرفتم
عصبی دستمو لای موهام فرو کردم که با دیدن سوهی با سرعت به طرفش رفتم
با دیدنم با تعجب گفت
سوهی: اینجا چیکار میکنی؟
بدون جواب دادن به سؤالش با عجله گفتم
فلیکس: ا.ت کجاست؟
با تعجب بیشتر گفت
سوهی: مگه پیش تو نبود؟
با حرفش اخم کردمو گفتم
فلیکس: چی؟!
سوهی: خب! ا.ت گفته بود با تو میره بوسان
با حرفش استرسم بیشتر شد
چرا دروغ گفته ؟!
کجا رفته که گوشیش خاموشه؟!
و از یه طرف دیگه حرف های اون دختره
بدون حرف دیگه ای به بیرون بیمارستان دویدم
با خارج شدن از بیمارستان در حالی که نفس نفس میزدم شماره ی هیونجینو گرفتم
بعد از چند بوق جواب داد که سریع گفتم
فلیکس: هیون سریع مکان فعلی یه ا.تو پیدا کن
انگار که خواب بوده باشه با صدای خواب آلود گفت
هیونجین: چی؟!
با هولی گفتم
فلیکس: ا.ت گم شده به بقیه گفته با من میره بوسان و الانم گوشیش خاموشه
با حرفم انگار خواب از سرش پریده باشه سریع گفت
هیونجین: آروم باش من الان سریع مکانش پیدا میکنم
و بلافاصله قطع کرد
P:47
(ویو فلیکس)
با حرفش دیگه منتظر نموندم و با سرعت به سمت بیرون اتاق دویدم
درحالی که با چشمام دنبال ا.ت میگشتم گوشیمو در آوردم و شماره ی ا.تو گرفتم
با فهمیدن خاموش بودن گوشیش ترسم دوبرابر شد
سرعتمو بیشتر کردم و به هرکی میرسیدم سراغ ا.تو میگرفتم
عصبی دستمو لای موهام فرو کردم که با دیدن سوهی با سرعت به طرفش رفتم
با دیدنم با تعجب گفت
سوهی: اینجا چیکار میکنی؟
بدون جواب دادن به سؤالش با عجله گفتم
فلیکس: ا.ت کجاست؟
با تعجب بیشتر گفت
سوهی: مگه پیش تو نبود؟
با حرفش اخم کردمو گفتم
فلیکس: چی؟!
سوهی: خب! ا.ت گفته بود با تو میره بوسان
با حرفش استرسم بیشتر شد
چرا دروغ گفته ؟!
کجا رفته که گوشیش خاموشه؟!
و از یه طرف دیگه حرف های اون دختره
بدون حرف دیگه ای به بیرون بیمارستان دویدم
با خارج شدن از بیمارستان در حالی که نفس نفس میزدم شماره ی هیونجینو گرفتم
بعد از چند بوق جواب داد که سریع گفتم
فلیکس: هیون سریع مکان فعلی یه ا.تو پیدا کن
انگار که خواب بوده باشه با صدای خواب آلود گفت
هیونجین: چی؟!
با هولی گفتم
فلیکس: ا.ت گم شده به بقیه گفته با من میره بوسان و الانم گوشیش خاموشه
با حرفم انگار خواب از سرش پریده باشه سریع گفت
هیونجین: آروم باش من الان سریع مکانش پیدا میکنم
و بلافاصله قطع کرد
۹.۲k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.