«اونا از تو بدشون میاد »

«اونا از تو بدشون میاد »
«نزدیکش نشو »
«ناراحتش کردی »
«تو داری اذیتش می‌کنی»
«تو کی هستی که خودتو آدم حساب می‌کنی؟»
«تو یه موجود اضافی ای»
«هیچکس دوست نداره »
«باعث آزار همه میشی »
«تو هیچی نیستی !»
«هیچی !»
«تمومش کن
خواهش میکنم
تمومش کن
نابودم کردی
روانی شدم
بس کن
من همه ی اینا رو از برم
می‌دونم چندشم
می‌دونم کافی نیستم
می‌دونم هیچی نیستم
می‌دونم
ولی خسته شدم
من نمیتونم کاری بکنم
من همینم
نمیتونم عوض بشم
من از حرف های مردم کم آوردم
از رفتاراشون
از خودشون
ولی یادم رفت از خودمم بدم میاد
از خودمم فراری ام
من حتی نمیتونم با خودم تنها باشم
چون خودمم حرفای اونا رو با خودم تکرار میکنم
خستم
فقط تمومش کن
تنها چیزی که الان میخوام فقط سکوته
سکوت ! »

«واقعا قراره با همین مغزی که دارم تا ابد زندگی کنم ؟
زیادی فکر می‌کنه ، خیلی آزاردهنده ست.»