دختری که نمیتونه به عشقش اعتراف کنه پارت ۶
(ذهن تایکی)
وقتی وارد کلاس شدم یک دختری رو دیدم که خیلی زیبا بود ..........فکر کنم عاشقشم
(زنگ تفریح)
آریسا و آیری رفتن غذا بخورن و رفتن سر میز نشستن ، تایکی می خواست بره پیش آریشا ولی یایویی نذاشت دستش رو گرفت و کشید تا باهم سر یک میز بشینن
یایویی : تایکی بیا باهم غذا بخوریم
تایکی : اول من باید برم بیش اون دختره
یایویی: آریسا ساما رو میگی؟
تایکی : آ ......آریسا ساما
تایکی سریع نشست
تایکی : میشناسیش؟
یایویی: همه میشناسنش اون باباش بزرگ ترین شرکت این کشور رو داره و خودش یک مدل ، مامانشم مدیر برنامه ی دخترشه و شنیدم خیلی خیلی پول دارن
تایکی : واو
یایویی : آره
(ذهن یایویی)
وایسا ببینم نکنه عاشق آریسا ساما شده ...........ولی من دوستشم و ......عاشق تایکی ام ولی تایکی که آریسا رو نمی شناسه
آریسا:........................
باز تا پارت ۷🥰
وقتی وارد کلاس شدم یک دختری رو دیدم که خیلی زیبا بود ..........فکر کنم عاشقشم
(زنگ تفریح)
آریسا و آیری رفتن غذا بخورن و رفتن سر میز نشستن ، تایکی می خواست بره پیش آریشا ولی یایویی نذاشت دستش رو گرفت و کشید تا باهم سر یک میز بشینن
یایویی : تایکی بیا باهم غذا بخوریم
تایکی : اول من باید برم بیش اون دختره
یایویی: آریسا ساما رو میگی؟
تایکی : آ ......آریسا ساما
تایکی سریع نشست
تایکی : میشناسیش؟
یایویی: همه میشناسنش اون باباش بزرگ ترین شرکت این کشور رو داره و خودش یک مدل ، مامانشم مدیر برنامه ی دخترشه و شنیدم خیلی خیلی پول دارن
تایکی : واو
یایویی : آره
(ذهن یایویی)
وایسا ببینم نکنه عاشق آریسا ساما شده ...........ولی من دوستشم و ......عاشق تایکی ام ولی تایکی که آریسا رو نمی شناسه
آریسا:........................
باز تا پارت ۷🥰
۱.۵k
۰۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.