ات و کوک پارت ۹)👇 حمایت؟
ات و کوک پارت ۹)👇 حمایت؟
(پارت آخر)
فورا با ترس خودم و رسوندم خونه با کلید درو باز کردم (۱۰ دقیقه قبل ذهن ات)
وای خیلی نگرانم یعنی حال جونگکوک خوبه
(ات توی تاکسی بود)
آقا میشه لطفا سریع تر برید؟
راننده: بله تمام تلاشمو میکنم.
(۱۰ دقیقه بعد)
درو باز میکنم و جلو در جونگکوک زانو زده و
یه انگشتر تو دستش و از من جواب بله و خیر میخواد
با فریاد گفتم چته مرد سکته کردم حالت خوبه؟ گفت آرع چون نمیدونستم چجوری خواستگاری کنم. ازت از رفیقم پرسیدم
رفیقم تهیونگ
خنده به لبم اومد و با لبخندی شیطانی گفتم
حتما رفیقت هم مثل خودته و هردومون خندیدیم🙂😂
گونه هام گل افتاده بود خواستم باهاش شوخی کنم پس گفتم
اممم باید فکر کنم با تعجب نگاهم کردو گفت نمیخوای بگی بله گفتم نه
میخوام بگم خیر
بلند شدو بلندددد گفت چییی؟ مطمئنی؟
گفتم نه فقط داشتم شوخی میکردم و
با گفتنه بله بغلش کردم
و انگشتر و دستم انداخت و از شامی که برام چیده بود لذت بردیم.....
به نظرتون پارت آخر باشه؟ آخه دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه و به نظرم دیگه بسته
(پارت آخر)
فورا با ترس خودم و رسوندم خونه با کلید درو باز کردم (۱۰ دقیقه قبل ذهن ات)
وای خیلی نگرانم یعنی حال جونگکوک خوبه
(ات توی تاکسی بود)
آقا میشه لطفا سریع تر برید؟
راننده: بله تمام تلاشمو میکنم.
(۱۰ دقیقه بعد)
درو باز میکنم و جلو در جونگکوک زانو زده و
یه انگشتر تو دستش و از من جواب بله و خیر میخواد
با فریاد گفتم چته مرد سکته کردم حالت خوبه؟ گفت آرع چون نمیدونستم چجوری خواستگاری کنم. ازت از رفیقم پرسیدم
رفیقم تهیونگ
خنده به لبم اومد و با لبخندی شیطانی گفتم
حتما رفیقت هم مثل خودته و هردومون خندیدیم🙂😂
گونه هام گل افتاده بود خواستم باهاش شوخی کنم پس گفتم
اممم باید فکر کنم با تعجب نگاهم کردو گفت نمیخوای بگی بله گفتم نه
میخوام بگم خیر
بلند شدو بلندددد گفت چییی؟ مطمئنی؟
گفتم نه فقط داشتم شوخی میکردم و
با گفتنه بله بغلش کردم
و انگشتر و دستم انداخت و از شامی که برام چیده بود لذت بردیم.....
به نظرتون پارت آخر باشه؟ آخه دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه و به نظرم دیگه بسته
۲.۱k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.