پارت۲۳
#پارت۲۳
_هوفففف باشه
+بریم دارلینگ
_باشه
<ویو به زمان داخل ماشین>
_جونگکوک
+ قرار بود از اون روز به بعد چی صدام کنی
_ببخشید ددی
+جونم
_منظورت چی بود که قراره راه نتونم برم
+اح دارلینگ خودت میفهمی
{ویو به زمانی که رسیدن اونجا}
×جونگکوک من ساعت۳به تو زنگ زدم الان ساعت۵چیکار میکردین این همه مدت
+_اماده میشدیم
×اها اوکیه جونگکوک بریم گیم بزنیم
+بریم
÷یوری توهم با من بیا تو اتاق بشینیم
_باشه
{ویو به زمان داخل اتاق که ساعت۷}
÷ههه وای ساعت۷مگه ما چقدر حرف زدیم اونا چقدر بازی کردم اخه
_اره
÷حوصلم سر رفته
_منم..........نظرت چیه بریم حشریشون کنیم
÷اوکیه
_باشه بریم
(رفتن پایین)
_ددی جئونم(میشینه روی پاهاش)
÷ددی کیم(میشینه روی دیک تهیونگ)
ویو یوری
رفتیم پایین که من نشستم روی پای جونگکوک ولی میا نشست روی دیک تهیونگ و این باعث شد که تهیونگ صداش در بیاد و میا رو ببره اشپز خونه تا باهاش حرف بزنه(منحرف نشید فقط میخواد حرف بزنه همین) و منم همین جوری داشتم میرفتم بالاتر که یهو روی یچیزی که ورم کرده و سفت نشستم و جونگکوک زد با یه حرکت روی کاناپه انداختتم
+بیبی چیزی میخوای که داری این کارارو میکنی
_نه
+پس پاشو برو تو اتاق
_واسه چی
+چون بتونم خودم رو کنترل کنم
ویو یوری
بعد از اینکه اون حرف رو گفت کرم درونم خود به خود فعال شد و این باعث شد که لبامو بزارم روی لبای جونگکوک متوجه خندش شدم و ازش جدا شدم
+چیه نمیتونی خودت رو کنترل کنی
_تو یه لحظه فکر کن من یه لباس باز کوتاه پوشیدم و اومدم روت نشستم اون موقع تو میتونی خودت رو کنترل کنی
+شک نکن اون موقع روی تختی(دستش رو روی رون پاهای یوری میگشه که یوری هم تحریک میشه)
ویو جونگکوک
دیدم که یوری تحریک شده خواستم ببرمش خونه تا تهیونگ به کاراش برسه هم من به حساب این جوجه برسم که برگشتم گفتم
+تهیونگ ما داریم میریم
×باشه خوبه منم اینجا قراره حساب یکی رو برسم
+اوکیه خوش بگذره
[فلش بک به وقتی که رسیدن خونه]
+همه خدمتکارا برن توی اتاقاشون استراحت
همه: بلع(همه رفتن عمارت خالی خالی شده)
+الان قراره تاوان شیطنت هات رو بدی بیبی
_ها
+قوانین اینجارو بهت گفتن
_نه
+اوکیه خودم بهت میگم
_باشه
پارت بعد اصماته جنبه نداری نخون
_هوفففف باشه
+بریم دارلینگ
_باشه
<ویو به زمان داخل ماشین>
_جونگکوک
+ قرار بود از اون روز به بعد چی صدام کنی
_ببخشید ددی
+جونم
_منظورت چی بود که قراره راه نتونم برم
+اح دارلینگ خودت میفهمی
{ویو به زمانی که رسیدن اونجا}
×جونگکوک من ساعت۳به تو زنگ زدم الان ساعت۵چیکار میکردین این همه مدت
+_اماده میشدیم
×اها اوکیه جونگکوک بریم گیم بزنیم
+بریم
÷یوری توهم با من بیا تو اتاق بشینیم
_باشه
{ویو به زمان داخل اتاق که ساعت۷}
÷ههه وای ساعت۷مگه ما چقدر حرف زدیم اونا چقدر بازی کردم اخه
_اره
÷حوصلم سر رفته
_منم..........نظرت چیه بریم حشریشون کنیم
÷اوکیه
_باشه بریم
(رفتن پایین)
_ددی جئونم(میشینه روی پاهاش)
÷ددی کیم(میشینه روی دیک تهیونگ)
ویو یوری
رفتیم پایین که من نشستم روی پای جونگکوک ولی میا نشست روی دیک تهیونگ و این باعث شد که تهیونگ صداش در بیاد و میا رو ببره اشپز خونه تا باهاش حرف بزنه(منحرف نشید فقط میخواد حرف بزنه همین) و منم همین جوری داشتم میرفتم بالاتر که یهو روی یچیزی که ورم کرده و سفت نشستم و جونگکوک زد با یه حرکت روی کاناپه انداختتم
+بیبی چیزی میخوای که داری این کارارو میکنی
_نه
+پس پاشو برو تو اتاق
_واسه چی
+چون بتونم خودم رو کنترل کنم
ویو یوری
بعد از اینکه اون حرف رو گفت کرم درونم خود به خود فعال شد و این باعث شد که لبامو بزارم روی لبای جونگکوک متوجه خندش شدم و ازش جدا شدم
+چیه نمیتونی خودت رو کنترل کنی
_تو یه لحظه فکر کن من یه لباس باز کوتاه پوشیدم و اومدم روت نشستم اون موقع تو میتونی خودت رو کنترل کنی
+شک نکن اون موقع روی تختی(دستش رو روی رون پاهای یوری میگشه که یوری هم تحریک میشه)
ویو جونگکوک
دیدم که یوری تحریک شده خواستم ببرمش خونه تا تهیونگ به کاراش برسه هم من به حساب این جوجه برسم که برگشتم گفتم
+تهیونگ ما داریم میریم
×باشه خوبه منم اینجا قراره حساب یکی رو برسم
+اوکیه خوش بگذره
[فلش بک به وقتی که رسیدن خونه]
+همه خدمتکارا برن توی اتاقاشون استراحت
همه: بلع(همه رفتن عمارت خالی خالی شده)
+الان قراره تاوان شیطنت هات رو بدی بیبی
_ها
+قوانین اینجارو بهت گفتن
_نه
+اوکیه خودم بهت میگم
_باشه
پارت بعد اصماته جنبه نداری نخون
۱۳۲
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.