p40
_من دیونم یا تو؟وقتی بهت گفتم عاشقتم تو چیکار کردی؟تو دوست پسر داشتی من کثیفم یا تو؟
+الان چه لزومی داشت اینو آوردی وسط؟
_میخوام بدونی که من نیستم بازی رو شروع کردم اگه دختر زرنگی بودی زودتر منو انتخاب میکردی و باهم زندگی خوشی داشتیم ولی رفتی تهیونو انتخاب کردی و زندگیتو به گوه کشوندی
+من چجور تورو انتخاب میکردم؟تو پسر خالم بودی من نمیتونستم با تو باشم اگه پدر مادرمون مخالفت میکردن چی؟
_دیگه عادت میکردن تقصیر خودته که قبول نکردی..
مینا:عزیزم بریم؟
_بریم عزیزم
وقتی رفتن
+مینای ***(فحش)
رفتم پیش تهیونگ و باهم از دانشگاه زدیم بیرون رفتیم رستوران و ناهار خوردیم توی پارک داشتیم قدم میزدیم که صدای داد و بیداد از داخل کوچه میومد
خواستم برم که تهیونگ دستمو گرفت
@چیکار میخوای بکنی؟بیا بریم
+هوششش تو بمون اینجا من میام
رفتم پشت دیوار به جلو خیز برداشتم و نگاه میکردم مینا با دو سه تا آدم جلوشو گرفته بودن
مینا:من که بهتون گفتم جی هی تغییر کرده نمیشه کاری کرد الانم مطمئنم اومده تا جیمینو ازم بگیره
مرده:مگه یادت نیس تو عاشق جیمین نیستی..تو فقط از وقتی که پولدار شده اومدی برای پولش و در آخرم میکشیش و ما بیشتر از قبل بهت پول میدیم
مینا:وا..واقعا؟
مرده:آره...فردا پس فردا جنازشو میخوایم افتاد؟
مینا:باشه..ولی شما باهاش چیکار دارین؟
مرده:ما جی هی رو میشناسیم دیگه اینجاش به تو ربطی نداره کارتو فقط انجام بده
مینا:باش
داشت میرفت که زودی رفتم پیش تهیونگ نمیدونستم چیکار کنم باید به جیمین خبر میدادم
@چیشده؟
+هیچی تو برو خونه منم میرم کار دارم
@باشه مواظب خودت باش...بای
+بای
سوار ماشین شدم و به جیمین پیام دادم و ازش آدرس خونشو خواستن وقتی پیاممو دید دو دیقه بعدش آدرسو داد از خونه ما خیلی فاصله داشت وقتی رسیدم از ماشین پیاده شدم قبل اینکه زنگو بزنم در خودش باز شد رفتم داخل خونه
(خونه جیمین حیاط نداره)
رفتم داخل سالن خونش نسبتا کوچیک و دلگرم میومد توی آشپزخونه بود با کانوا قهوه ای خیلی جذاب شده بود
_بشین الان میام
نشستم روی مبل با دوتا قهوه اومد روی مبل روبروم نشست
_میشنوم
+هوم؟
_مطمئنم چیزی شده که اومدی پیشم وگرنه تو الکی بهم سر نمیزنی
+خوب درمورد میناست
_خوب؟
+میدونی الان مینا کجاست؟
_خونش
+از کجا میدونی؟
_ خوب من رسوندمش
+این دختر چطور میتونه آدم بدی باشه
_چطور؟
+اون یه نقشه هایی داره
_چه نقشه ای؟
+اون امروز با سه نفر حرف میزد منم شنیدم
_با کی؟
+نمیدونم ولی سه تا مرد بودن معلومه که خلافکار بودن هی به مینا میگفتن که تورو بکشه و اون بخاطر پولت باهات بوده
_هه از کجا باور کنم
+یعنی چی؟
_از کجا بدونم که واقعیت میگی؟
+من الان باهات شوخی نداره جیمین..میخوای باور کن میخوای نکن فقط محض اطلاع بود که بدونی
_شاید تو بخاطر اینکه از من خوشت میاد یه چیزای سرهم کردی؟
+درسته ازت خوشم میاد ولی بخاطر خودت گفتم دیگه اینجاش با خودته
_جی هی
+هوم؟
_ تو الان منو دوست داری؟
+داشته باشم یا نداشته باشم چیزی رو درست نمیکنه
_چرا میتونیم بهم دیگه برسیم
+آخه مینا..
_مینا به درک اصلا واسم مهم نیسمن حتی بهش نگفتم که دوست دخترم بشه لطفا بیخیال اون باش
+آخه اون اگه دنبال انتقام بیاد چی؟
_نمیاد..اگه تو منو دوست داشته باشی دیگه تمومه
+نمیدونم
_جی هیییی
جیمین خودشو انداخت روی منو باهم به زمین افتادیم
+چی چیکار میکنی؟
_دیگه قبوله نه؟
+نه
جوری حرف میزدم که به زور لبخندمو نگه میداشتم
_وقتی من گفتم قبوله یعنی قبوله
+ولی من..
_هششش(درحالی که دستشو روی لبم گذاشته بودو هی نزدیکتر میومد)
لباشو رو لبام گذاشت و اولش مک های آروم و بعد تندترش میکرد
بعضی وقتا همراهیش نمیکردم که حرصش درمیومد و بیشتر لبامو مک میزد با کم آوردن نفس هامو از هم دل کندیم و برای اولین بار احساس خوشبختی میکردم
_بلاخره مال من شدی
+از کجا انقدر مطمئنی؟
_گفتم که حرف حرف من
+انگار خیلی پررو شدیا
_به لطف تو لبمو محکم بوسید و از روم بلند شد
_امروزو پیش من بمون
+نه الان میرم
_بشین سرجات چاییتو بخور و پیش من بمون
+آخه لباس نیاوردم
_من بهت میدم
+باشه به بچه هام خبر میدم
به نانسی زنگ زدم
+الو نانسی؟
ناتسی:جانم؟کجایی؟
+من خونه جیمینم امروز اینجا میمونم فردا میام
نانسی:چی؟تو توی خونه جیمین؟
+اوهوم
ناتسی:چجور ممکنه؟نه نمیدونم...یا نکن...گوشیمو بده..ول ک
&الو؟چیشده جی هی؟
+جی کی امروزو تو خونه جیمین میمونم فردا میام پیشتون باشه؟
&باشه اومدی فول فول توضیح میدی..راستش تهیونگم اینجاست
+اوک..شب بخیر
&شب بخیر
+الان چه لزومی داشت اینو آوردی وسط؟
_میخوام بدونی که من نیستم بازی رو شروع کردم اگه دختر زرنگی بودی زودتر منو انتخاب میکردی و باهم زندگی خوشی داشتیم ولی رفتی تهیونو انتخاب کردی و زندگیتو به گوه کشوندی
+من چجور تورو انتخاب میکردم؟تو پسر خالم بودی من نمیتونستم با تو باشم اگه پدر مادرمون مخالفت میکردن چی؟
_دیگه عادت میکردن تقصیر خودته که قبول نکردی..
مینا:عزیزم بریم؟
_بریم عزیزم
وقتی رفتن
+مینای ***(فحش)
رفتم پیش تهیونگ و باهم از دانشگاه زدیم بیرون رفتیم رستوران و ناهار خوردیم توی پارک داشتیم قدم میزدیم که صدای داد و بیداد از داخل کوچه میومد
خواستم برم که تهیونگ دستمو گرفت
@چیکار میخوای بکنی؟بیا بریم
+هوششش تو بمون اینجا من میام
رفتم پشت دیوار به جلو خیز برداشتم و نگاه میکردم مینا با دو سه تا آدم جلوشو گرفته بودن
مینا:من که بهتون گفتم جی هی تغییر کرده نمیشه کاری کرد الانم مطمئنم اومده تا جیمینو ازم بگیره
مرده:مگه یادت نیس تو عاشق جیمین نیستی..تو فقط از وقتی که پولدار شده اومدی برای پولش و در آخرم میکشیش و ما بیشتر از قبل بهت پول میدیم
مینا:وا..واقعا؟
مرده:آره...فردا پس فردا جنازشو میخوایم افتاد؟
مینا:باشه..ولی شما باهاش چیکار دارین؟
مرده:ما جی هی رو میشناسیم دیگه اینجاش به تو ربطی نداره کارتو فقط انجام بده
مینا:باش
داشت میرفت که زودی رفتم پیش تهیونگ نمیدونستم چیکار کنم باید به جیمین خبر میدادم
@چیشده؟
+هیچی تو برو خونه منم میرم کار دارم
@باشه مواظب خودت باش...بای
+بای
سوار ماشین شدم و به جیمین پیام دادم و ازش آدرس خونشو خواستن وقتی پیاممو دید دو دیقه بعدش آدرسو داد از خونه ما خیلی فاصله داشت وقتی رسیدم از ماشین پیاده شدم قبل اینکه زنگو بزنم در خودش باز شد رفتم داخل خونه
(خونه جیمین حیاط نداره)
رفتم داخل سالن خونش نسبتا کوچیک و دلگرم میومد توی آشپزخونه بود با کانوا قهوه ای خیلی جذاب شده بود
_بشین الان میام
نشستم روی مبل با دوتا قهوه اومد روی مبل روبروم نشست
_میشنوم
+هوم؟
_مطمئنم چیزی شده که اومدی پیشم وگرنه تو الکی بهم سر نمیزنی
+خوب درمورد میناست
_خوب؟
+میدونی الان مینا کجاست؟
_خونش
+از کجا میدونی؟
_ خوب من رسوندمش
+این دختر چطور میتونه آدم بدی باشه
_چطور؟
+اون یه نقشه هایی داره
_چه نقشه ای؟
+اون امروز با سه نفر حرف میزد منم شنیدم
_با کی؟
+نمیدونم ولی سه تا مرد بودن معلومه که خلافکار بودن هی به مینا میگفتن که تورو بکشه و اون بخاطر پولت باهات بوده
_هه از کجا باور کنم
+یعنی چی؟
_از کجا بدونم که واقعیت میگی؟
+من الان باهات شوخی نداره جیمین..میخوای باور کن میخوای نکن فقط محض اطلاع بود که بدونی
_شاید تو بخاطر اینکه از من خوشت میاد یه چیزای سرهم کردی؟
+درسته ازت خوشم میاد ولی بخاطر خودت گفتم دیگه اینجاش با خودته
_جی هی
+هوم؟
_ تو الان منو دوست داری؟
+داشته باشم یا نداشته باشم چیزی رو درست نمیکنه
_چرا میتونیم بهم دیگه برسیم
+آخه مینا..
_مینا به درک اصلا واسم مهم نیسمن حتی بهش نگفتم که دوست دخترم بشه لطفا بیخیال اون باش
+آخه اون اگه دنبال انتقام بیاد چی؟
_نمیاد..اگه تو منو دوست داشته باشی دیگه تمومه
+نمیدونم
_جی هیییی
جیمین خودشو انداخت روی منو باهم به زمین افتادیم
+چی چیکار میکنی؟
_دیگه قبوله نه؟
+نه
جوری حرف میزدم که به زور لبخندمو نگه میداشتم
_وقتی من گفتم قبوله یعنی قبوله
+ولی من..
_هششش(درحالی که دستشو روی لبم گذاشته بودو هی نزدیکتر میومد)
لباشو رو لبام گذاشت و اولش مک های آروم و بعد تندترش میکرد
بعضی وقتا همراهیش نمیکردم که حرصش درمیومد و بیشتر لبامو مک میزد با کم آوردن نفس هامو از هم دل کندیم و برای اولین بار احساس خوشبختی میکردم
_بلاخره مال من شدی
+از کجا انقدر مطمئنی؟
_گفتم که حرف حرف من
+انگار خیلی پررو شدیا
_به لطف تو لبمو محکم بوسید و از روم بلند شد
_امروزو پیش من بمون
+نه الان میرم
_بشین سرجات چاییتو بخور و پیش من بمون
+آخه لباس نیاوردم
_من بهت میدم
+باشه به بچه هام خبر میدم
به نانسی زنگ زدم
+الو نانسی؟
ناتسی:جانم؟کجایی؟
+من خونه جیمینم امروز اینجا میمونم فردا میام
نانسی:چی؟تو توی خونه جیمین؟
+اوهوم
ناتسی:چجور ممکنه؟نه نمیدونم...یا نکن...گوشیمو بده..ول ک
&الو؟چیشده جی هی؟
+جی کی امروزو تو خونه جیمین میمونم فردا میام پیشتون باشه؟
&باشه اومدی فول فول توضیح میدی..راستش تهیونگم اینجاست
+اوک..شب بخیر
&شب بخیر
۵۳.۰k
۲۷ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.