وقتی فرشته ای عاشق شد🤍⛓
. . . . . . . . . . . .. . . . . . .
لونا سمت نامجون رفت که کنار اونیکی ون وایستاده بود و
کنارش وایستاد..
لونا:میگم...نامجونا..میشه نریم دگو؟
نامجون:ها؟چرا؟
لونا:نمیدونم..حس بدی دارم..انگار قراره اتفاقی میوفته..
نامجون:نمیشه نونا تهیونگ استرس زیادی برای تو کشید دلم میخواد یه مسافرت بره:)..
لونا:اوو راست میگی:) ممنون که به فکر برادرمی..
نامجون یکی از لبخند های چالدارش رو به لونا تحویل داد
و وارد ون شد ، لونا که بخاطر حرف نامجون خوشحال شده بود
به سمت تهیونگ که کنار جیمین وایستاده بود رفت و توی یه حرکت بغلش کرد:)..
تهیونگ شک زده دستاشو دور لونا حلقه کرد و جیمین فقط لبخند زد
لونا:ممنون که مواظبمی:)
کپی ممنوع.
کیم.ایسومی
لونا سمت نامجون رفت که کنار اونیکی ون وایستاده بود و
کنارش وایستاد..
لونا:میگم...نامجونا..میشه نریم دگو؟
نامجون:ها؟چرا؟
لونا:نمیدونم..حس بدی دارم..انگار قراره اتفاقی میوفته..
نامجون:نمیشه نونا تهیونگ استرس زیادی برای تو کشید دلم میخواد یه مسافرت بره:)..
لونا:اوو راست میگی:) ممنون که به فکر برادرمی..
نامجون یکی از لبخند های چالدارش رو به لونا تحویل داد
و وارد ون شد ، لونا که بخاطر حرف نامجون خوشحال شده بود
به سمت تهیونگ که کنار جیمین وایستاده بود رفت و توی یه حرکت بغلش کرد:)..
تهیونگ شک زده دستاشو دور لونا حلقه کرد و جیمین فقط لبخند زد
لونا:ممنون که مواظبمی:)
کپی ممنوع.
کیم.ایسومی
۴.۷k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.