بین خون و خاک، قرآن کریم افتاده است
بین خون و خاک، قرآن کریم افتاده است
آتشی در جای جای این حریم افتاده است
هر چه مروارید خونین بوده در دریای درد
پای پلک خیس طفلان یتیم افتاده است
از لب هر بامِ رسوایی مسیر سنگها
سمت بال زخمدار یاکریم افتاده است
صوت یک زن نیست این، فریاد جانسوز علی است
جای داغش روی لبهای نسیم افتاده است
در گلویش فصل پاییز است با سوزی عجیب
هر چه برگ از شاخه با حال وخیم افتاده است
خشتهای شهر مبهوتند؛ میدانی چرا؟!
کوفه با این خطبه خوان یاد قدیم افتاده است
هلهلهها زخمی و زنگ شترها ساکتند
در دل نامردهای شهر، بیم افتاده است
ابن ملجمهایشان شمشیر از رو بستهاند
نبض ایمان دست شیطان رجیم افتاده است
صبر کن زینب! که تا دیدار بعدی با حسین
فاصله اندازۀ یک سال و نیم افتاده است
لنگر کشتی همان جایی که هنگام نماز
از خدا هر روز و شب میخواستیم افتاده است
شاعر: حسنا محمد زاده
آتشی در جای جای این حریم افتاده است
هر چه مروارید خونین بوده در دریای درد
پای پلک خیس طفلان یتیم افتاده است
از لب هر بامِ رسوایی مسیر سنگها
سمت بال زخمدار یاکریم افتاده است
صوت یک زن نیست این، فریاد جانسوز علی است
جای داغش روی لبهای نسیم افتاده است
در گلویش فصل پاییز است با سوزی عجیب
هر چه برگ از شاخه با حال وخیم افتاده است
خشتهای شهر مبهوتند؛ میدانی چرا؟!
کوفه با این خطبه خوان یاد قدیم افتاده است
هلهلهها زخمی و زنگ شترها ساکتند
در دل نامردهای شهر، بیم افتاده است
ابن ملجمهایشان شمشیر از رو بستهاند
نبض ایمان دست شیطان رجیم افتاده است
صبر کن زینب! که تا دیدار بعدی با حسین
فاصله اندازۀ یک سال و نیم افتاده است
لنگر کشتی همان جایی که هنگام نماز
از خدا هر روز و شب میخواستیم افتاده است
شاعر: حسنا محمد زاده
۱.۴k
۰۲ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.