𝑷𝒂𝒓𝒕 17 قسمت دوم
جیمین ویو
(هر موقع جه هوا رو میبینم با یه گندکاری اعصابم خورده از دستش...توی این فکر ها بودم که دختری رو اون ور خیابون دیدم که دست رو دلش گذاشته بود...کیه؟...ا/ت!...معلوم بود حالش خوب نیست...)
ا/ت ویو
(خودمو یکم صاف کردم خواستم راه برم با صدایی وایسادم...
_حالت خوبه؟
+ها!...عا ار...اره خوبم...(خواستم یک قدم بردارم دل دردم شدید شد و نتونستم سر پا وایسم که یهو توی بغل جیمین خودمو دیدم... چیییییییی...خاک تو سرم 🗿📿😂)
جیمین ویو
(دیگه نتونست وایسه داشت می افتاد...براید استایل بغلش کردم و بردمش سمت خونش...خودش هنوز تو شوک بود(منظورش رفته کما...)رسوندمش تا دم در خونش گذاشتمش زمین کلیدشو در آورد در خونه باز کنه...اما ا/ت هیچ وقت با خودش کلید نمی آورد و همیشه خواهرش باز میکرد (چه دقیق یادشه!😂🗿))
_تنهایی؟...
+از کجا فهمیدی؟
_همیشه خواهرت درو برات باز میکرد...
+(در تعجب بودم که چطوری یادشه هنوز که من هیچ وقت کلید همراهم ندارم!)
+اره...
_پس کی میبرتت دکتر؟
+دکتر؟...برای چی؟...
_دلت...
+نه لازم نیست خوب میشم
_(زیادی داشت لجبازی میکرد همین که در باز کرد دوباره بغلش کردم بردمش داخل خونه...)
+چیکار داری میکنیییی!؟...
_چند روز تنهایی؟...
+به تو چه
_باش خودت خواستی
+چی؟منظورت چیه؟
_چند روز مهمونتم خانم کوچولو
+واسه چییی...کجا رفتیییی؟
زیباست...
شرط باهام قهره...
نداریم...🗿🤌🏻😂
(هر موقع جه هوا رو میبینم با یه گندکاری اعصابم خورده از دستش...توی این فکر ها بودم که دختری رو اون ور خیابون دیدم که دست رو دلش گذاشته بود...کیه؟...ا/ت!...معلوم بود حالش خوب نیست...)
ا/ت ویو
(خودمو یکم صاف کردم خواستم راه برم با صدایی وایسادم...
_حالت خوبه؟
+ها!...عا ار...اره خوبم...(خواستم یک قدم بردارم دل دردم شدید شد و نتونستم سر پا وایسم که یهو توی بغل جیمین خودمو دیدم... چیییییییی...خاک تو سرم 🗿📿😂)
جیمین ویو
(دیگه نتونست وایسه داشت می افتاد...براید استایل بغلش کردم و بردمش سمت خونش...خودش هنوز تو شوک بود(منظورش رفته کما...)رسوندمش تا دم در خونش گذاشتمش زمین کلیدشو در آورد در خونه باز کنه...اما ا/ت هیچ وقت با خودش کلید نمی آورد و همیشه خواهرش باز میکرد (چه دقیق یادشه!😂🗿))
_تنهایی؟...
+از کجا فهمیدی؟
_همیشه خواهرت درو برات باز میکرد...
+(در تعجب بودم که چطوری یادشه هنوز که من هیچ وقت کلید همراهم ندارم!)
+اره...
_پس کی میبرتت دکتر؟
+دکتر؟...برای چی؟...
_دلت...
+نه لازم نیست خوب میشم
_(زیادی داشت لجبازی میکرد همین که در باز کرد دوباره بغلش کردم بردمش داخل خونه...)
+چیکار داری میکنیییی!؟...
_چند روز تنهایی؟...
+به تو چه
_باش خودت خواستی
+چی؟منظورت چیه؟
_چند روز مهمونتم خانم کوچولو
+واسه چییی...کجا رفتیییی؟
زیباست...
شرط باهام قهره...
نداریم...🗿🤌🏻😂
۹.۲k
۰۸ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.