عشق من فصل۲ p6

*زمان حال*
سوآ:هیچکس منو دوست نداره..حتی تو*گریه*مگه من چیکار کردم
تهیونگ:از کجا میدونی من دوست ندارم
سوآ:چطور میخوای ثابت کنی دوستم داری
تهیونگ:*بوس*این دلیل کافیه؟
سوآ:تو چطور تونستی*هولش داد*
تهیونگ:م.متاسفم
سوآ:*رفت*
.....
ات:امروز مرخصی گرفتم حوصلم سر رفته...وایسا زنگ بزنم به جونگ کوکی
کوک:ببخشید همسرمه...بله ات
ات:جونگ کوک شب زودتر بیا
کوک:زنگ زدی به من اینو بگی؟
ات:آره تا ساعت ۱۰ خونه وگرنه من میدونم با تو
کوک:چشم..چشم کار نداری
ات:نه
کوک:فعلا بیب
ات:لباسام رو پوشیدم رفتم دکتر...به مناسبت جنسیت بچه رفتم خرید
....
*ساعت ۹*
کوک:سلام..من اومدم
ات:سلام بیا ببین چیا خریدم
کوک:چقد زیاده ورشکستم کردی
ات:با پول خودم خریدم*پوکر*
کوک:خب ببینم چیا خریدی
ات:این لباس برای تو....اینم چند دست لباس برای خودم.
کوک:فقط یه لباس اونم شرت؟
ات:عهه کوکی...راستی اینو نگا
کوک:این چیه...ات..ات تو
ات:کوک ....من حامله ام
کوک:*بلندش کرد تو هوا*
ات:کوک بزارم زمین
کوک:بچه دختره؟
ات:از رنگ لباس معلوم نیست
کوک:اسمشو چی بزاریم
ات:کوک هنوز شیش ماه مونده
کوک:نه باید از الان انتخاب کنیم
ات:نمیدونم بابای بچم بگه بهتره
کوک:به نظرم......