پارت ۲ : لایک و کامنت یادت نره
+ من هیچ علاقه ای به تو ندارم ( داد ) کی گفته الان برای تو ام ؟؟
_ باید داشته باشی ( آروم ، شیطانی )
ویو ته :
کم کم نزدیکش شدم . هرچقدر جلو میرفتم اونم عقب میرفت و آخر خورد به یه دیوار و دیگه نمیتونست عقب بره . من نزدیکش شدم و آروم صورتمو بردم پیش صورتش . در گوشش گفتم از حالا به بعد تو مال منی ( آروم )
برگشتم و لبش رو بوسیدم .
ویو ات :
هلش دادم اونطرف و سعی کردم از اتاق فرار کنم برم بیرون ولی اون در رو قفل کرده بود .
هی داد میزدم کمک کمک و به در مشت میکوبیدم ولی هیچ فایده ای نداشت .
اصلا نمیدونستم باید چیکار کنم . نشستم زمین و شروع کردم به گریه کردن .
یادم افتاد که من همیشه یه چاقوی کوچولو پیشم دارم ولی اون موقع نمیتونستم ازش استفاده کنم چون اون نزدیکم نبود .
ویو ته :
اصلن تحمل شنیدن گریه هاشو نداشتم .
بغلش کردم و گذاشتمش روی تخت . خیلی ترسیده بود . ( ولی باید خودش رو با شرایط وفق میداد و می پذیرفت که اون مال منه و نمیتونه از دستم فرار کنه . )
[ ته خیلی آروم لب زد : اون نمیدونه با کی طرفه ]
ویو ات :
اصلن نمیدونستم چیکار کنم .
داشت میومد سمتم که روم خیمه زد . تا اومد صورتشو بیاره سمتم چاقو رو کردم تو رون پاش .
چشماش گرد شد ...........
بقیش واسه پارت ۳ ....
لایک و کامنت یادت نره 🫰🫰
_ باید داشته باشی ( آروم ، شیطانی )
ویو ته :
کم کم نزدیکش شدم . هرچقدر جلو میرفتم اونم عقب میرفت و آخر خورد به یه دیوار و دیگه نمیتونست عقب بره . من نزدیکش شدم و آروم صورتمو بردم پیش صورتش . در گوشش گفتم از حالا به بعد تو مال منی ( آروم )
برگشتم و لبش رو بوسیدم .
ویو ات :
هلش دادم اونطرف و سعی کردم از اتاق فرار کنم برم بیرون ولی اون در رو قفل کرده بود .
هی داد میزدم کمک کمک و به در مشت میکوبیدم ولی هیچ فایده ای نداشت .
اصلا نمیدونستم باید چیکار کنم . نشستم زمین و شروع کردم به گریه کردن .
یادم افتاد که من همیشه یه چاقوی کوچولو پیشم دارم ولی اون موقع نمیتونستم ازش استفاده کنم چون اون نزدیکم نبود .
ویو ته :
اصلن تحمل شنیدن گریه هاشو نداشتم .
بغلش کردم و گذاشتمش روی تخت . خیلی ترسیده بود . ( ولی باید خودش رو با شرایط وفق میداد و می پذیرفت که اون مال منه و نمیتونه از دستم فرار کنه . )
[ ته خیلی آروم لب زد : اون نمیدونه با کی طرفه ]
ویو ات :
اصلن نمیدونستم چیکار کنم .
داشت میومد سمتم که روم خیمه زد . تا اومد صورتشو بیاره سمتم چاقو رو کردم تو رون پاش .
چشماش گرد شد ...........
بقیش واسه پارت ۳ ....
لایک و کامنت یادت نره 🫰🫰
۳.۲k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.