رمان " مافیایِ عَوَضیِ مَن "
رمان " مافیایِ عَوَضیِ مَن "
♡ فصل اول ♡
پارت ¤ ²⁴ ¤
_______________________________________________
از ماشین پیاده شدیم
دستمو دو بازوی این یوپ حلقه کرده بودم
همه دور جایگاه عروس داماد جمع شده بودن
همشون شیک و پیک و خیلی با کلاس بودن
تابلو بود که رئیس باند مافیان
داشتم به جمعیت نگاه میکردم که چشمم خورد به یه دختره
از چشماش نفرت خاصی میبارید و با کینه نگاهم میکرد ، خیلی مشکوک میزد برام ولی اهمیتی ندادم
از پله ها بالا رفتیم و وارد تالار شدیم
قرار بود اول حلقه هامونو بیارن
رفتیم نشستیم روی صندلی ها
حس خیلی خوبی داشتم ، نگاهی به این یوپ کردم ، از چشماش ذوق خاصی معلوم بود
" زمان رسیدن حلقه ها "
حلقه هامونو توی یه سبد خوشگل گذاشته بودن و تزیین کرده بودن
خیلی خوشگل و ظریف بودن
سبد رو گذاشتن رو میز
دوتامون حلقه های همو برداشتیم ، من برای این یوپ و اونم برای من
یک بار این کارو انجام دادیم ولی باید رسمی اعلام میکردیم به خاطر همین دوباره تکرار کردیم
این یوپ : حاضری تا ابد مال من شی ؟؟
آماندا : بله
همه دست زدن و این یوپ دستمو گرفت و حلقه رو وارد انگشتم کرد ( چرا من منحرف شدم😐💔 )
من هم مقابلش همین کار رو کردم
چقد حس قشنگی بود ....
-----------------------------------------------------------------
میخوام این آهنگو من به تو تقدیم کنم ...
تو رو از همه تفریق کنم :)
با تو جمع شم :)
خوشیامو تقسیم کنم (:
نمیخوام حس مو مخفیش کنم
مهربونی و از بس تو بلدی ، نزدی سرم هرشب غر الکی
هر موقع با تو بحثم شد ، زنگ زدی هر سری اول تو ......
بله "
اگه تو با من باشی همه چی حله "
به جا اسمم بگو عشقم جلو جمع هی "
هر وقت تو ازم جونم بخوای آخه بگم چطور به تو نخیر :)))
--------------------------------------------------------------------
خب نمیتونم همچین حسی رو توصیف کنم
عشق قابل توصیف نیس
همیشه فکر میکردم عشق چیز الکیه و چیز جالبی نیس
ولی این حرفم تا موقعی بود که خودم احساسش نکرده بودم
من آینده خوبو توی چشمای این یوپ میبینم
به خاطر همینه که بهش دل بستم
______________________________________________
♡ فصل اول ♡
پارت ¤ ²⁴ ¤
_______________________________________________
از ماشین پیاده شدیم
دستمو دو بازوی این یوپ حلقه کرده بودم
همه دور جایگاه عروس داماد جمع شده بودن
همشون شیک و پیک و خیلی با کلاس بودن
تابلو بود که رئیس باند مافیان
داشتم به جمعیت نگاه میکردم که چشمم خورد به یه دختره
از چشماش نفرت خاصی میبارید و با کینه نگاهم میکرد ، خیلی مشکوک میزد برام ولی اهمیتی ندادم
از پله ها بالا رفتیم و وارد تالار شدیم
قرار بود اول حلقه هامونو بیارن
رفتیم نشستیم روی صندلی ها
حس خیلی خوبی داشتم ، نگاهی به این یوپ کردم ، از چشماش ذوق خاصی معلوم بود
" زمان رسیدن حلقه ها "
حلقه هامونو توی یه سبد خوشگل گذاشته بودن و تزیین کرده بودن
خیلی خوشگل و ظریف بودن
سبد رو گذاشتن رو میز
دوتامون حلقه های همو برداشتیم ، من برای این یوپ و اونم برای من
یک بار این کارو انجام دادیم ولی باید رسمی اعلام میکردیم به خاطر همین دوباره تکرار کردیم
این یوپ : حاضری تا ابد مال من شی ؟؟
آماندا : بله
همه دست زدن و این یوپ دستمو گرفت و حلقه رو وارد انگشتم کرد ( چرا من منحرف شدم😐💔 )
من هم مقابلش همین کار رو کردم
چقد حس قشنگی بود ....
-----------------------------------------------------------------
میخوام این آهنگو من به تو تقدیم کنم ...
تو رو از همه تفریق کنم :)
با تو جمع شم :)
خوشیامو تقسیم کنم (:
نمیخوام حس مو مخفیش کنم
مهربونی و از بس تو بلدی ، نزدی سرم هرشب غر الکی
هر موقع با تو بحثم شد ، زنگ زدی هر سری اول تو ......
بله "
اگه تو با من باشی همه چی حله "
به جا اسمم بگو عشقم جلو جمع هی "
هر وقت تو ازم جونم بخوای آخه بگم چطور به تو نخیر :)))
--------------------------------------------------------------------
خب نمیتونم همچین حسی رو توصیف کنم
عشق قابل توصیف نیس
همیشه فکر میکردم عشق چیز الکیه و چیز جالبی نیس
ولی این حرفم تا موقعی بود که خودم احساسش نکرده بودم
من آینده خوبو توی چشمای این یوپ میبینم
به خاطر همینه که بهش دل بستم
______________________________________________
۳.۴k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.