فرشته ی مرگ part ۹
کوک:محل کارش ؟
ا.ت:محل کار ...... یه چندتا بار داره
یه شرکت برای پوشوندن کاراش داره
دیگه....فک نکنم جایی رو داشته باشه اگه کاری ندارید من برم پیش اجوما
جیمین:میشه ادرس بار و شرکتشو بنویسی روی کاغذ؟
ا.ت:باشه
نوشتماز جام بلند شدم میخواستم برم که یاد گوشیم افتادم
سریع رومو برگردوندم
ا.ت:اهان راستی گوشی من کجاست
کوک گوشی رو از جیبش در اورد و گفت :پیش منه
ا.ت:بدش من
به هر حال که رئیس میدونه من چرا برنگشتم بعد تو گوشیمو بر میداری
بدش
کوک :به دلایلی نمیشه بدمش
بعدشم مگه نمیخواستی بری پیش اجوما چرا این جا وایسادی
پوف محکمی کشیدمو موها دادم عقب و زیر لب شروع کردم به فحش دادن
کوک :دارم میشنوم
ا.ت:برام مهم نیست که بشنوی
و سریع از اونجا رفتم
(چند روز بعد)
ا.ت:/
الان چند روزه که توی این خونه ی کوفتی زندگی میکنم نه گوشی نه لب تاپ عزیزم که توش پر از فیلم سریال بود نه گل های کوچولوم که تازه در اومده بود
هیی دلم برای خونم تنگ شده
نشسته بودم رو کاناپه اون جانگ کوکم توی اتاق کارش بود نمیشد برم یکم سر به سرش بذارم
برای همین رفتم روی حیاط تا یکم حال وهوام عوض بشه که دیدم اجوما داره گل هارو سرو سامون میده سریع رفتم و کمکش کردم
اجوما :اطلاعات خوبی راجب گل ها داری
سری تکون دادم و با لبخند گفتم:اره ..خوب تو خونه خیلی گل های زیادی دارم
ولی الان فک کنم خشک شدم چون چند روزه بهشون نرسیدم .... دلم میخواد برگردم خونه ...
اجوما:مطمئنم وقتی جونگکوک رئیستو بگیره میذاره تو بریپس نگران نباش
ا.ت :اجوما مثل اینکه شما نمیدونید من کیم
منم قاتلم به خدا چرا باید زیر حفاظتجانگ کوک باشم
اجوما :شوخی نکن دختر اخه تو یکی قاتل باشی ؟
که صدای جانگکوک اومد گفت:اره اجوما به قیافه مظلومش نگاه نکن ادم های زیادی کشته
اجوما چون جانکوک تایید کرد دیگه چیزی نگفت
ویو کوک/:
خسته از اتاقم اومدم پاین داشتم میرفتم سمت اشپز خونه که به اجوما بگم برام قهوه دست کنه
توی اشپز خونه نبود که صدای خنده های ا.ت از حیاط میومد رفتم بیرون که دیدم با اجوما گرن گرفته وایسادم و به حرف هاشون گوش دادم تا به جایی رسید که اجوما باور نمیکرد و رفتم جلو برا اجوما تایید کردم که ا.ت واقعا یه قاتله
که ادامه دادم :ببخشید مزاحم شدم ولی میشه برام یه قهوه درست کنید ؟
(عصر)
نشستته بودم و داشتم تلویزیون میدیدم خدارو شکر این یکیو دارم
که جیمین اومد
جیمین:سلام ... ا.ت خوبی
ا.ت:اره مرسی تو چه طوری کارا خوب پیش میره ؟
جیمین:خوب ..جانکوک کجاست ؟
ا.ت : من جچمیدونم کجاست ولی فکر کنم بالاست توی اتاقش
جیمین:اکی ممنون
ویوکوک/:
ا.ت:محل کار ...... یه چندتا بار داره
یه شرکت برای پوشوندن کاراش داره
دیگه....فک نکنم جایی رو داشته باشه اگه کاری ندارید من برم پیش اجوما
جیمین:میشه ادرس بار و شرکتشو بنویسی روی کاغذ؟
ا.ت:باشه
نوشتماز جام بلند شدم میخواستم برم که یاد گوشیم افتادم
سریع رومو برگردوندم
ا.ت:اهان راستی گوشی من کجاست
کوک گوشی رو از جیبش در اورد و گفت :پیش منه
ا.ت:بدش من
به هر حال که رئیس میدونه من چرا برنگشتم بعد تو گوشیمو بر میداری
بدش
کوک :به دلایلی نمیشه بدمش
بعدشم مگه نمیخواستی بری پیش اجوما چرا این جا وایسادی
پوف محکمی کشیدمو موها دادم عقب و زیر لب شروع کردم به فحش دادن
کوک :دارم میشنوم
ا.ت:برام مهم نیست که بشنوی
و سریع از اونجا رفتم
(چند روز بعد)
ا.ت:/
الان چند روزه که توی این خونه ی کوفتی زندگی میکنم نه گوشی نه لب تاپ عزیزم که توش پر از فیلم سریال بود نه گل های کوچولوم که تازه در اومده بود
هیی دلم برای خونم تنگ شده
نشسته بودم رو کاناپه اون جانگ کوکم توی اتاق کارش بود نمیشد برم یکم سر به سرش بذارم
برای همین رفتم روی حیاط تا یکم حال وهوام عوض بشه که دیدم اجوما داره گل هارو سرو سامون میده سریع رفتم و کمکش کردم
اجوما :اطلاعات خوبی راجب گل ها داری
سری تکون دادم و با لبخند گفتم:اره ..خوب تو خونه خیلی گل های زیادی دارم
ولی الان فک کنم خشک شدم چون چند روزه بهشون نرسیدم .... دلم میخواد برگردم خونه ...
اجوما:مطمئنم وقتی جونگکوک رئیستو بگیره میذاره تو بریپس نگران نباش
ا.ت :اجوما مثل اینکه شما نمیدونید من کیم
منم قاتلم به خدا چرا باید زیر حفاظتجانگ کوک باشم
اجوما :شوخی نکن دختر اخه تو یکی قاتل باشی ؟
که صدای جانگکوک اومد گفت:اره اجوما به قیافه مظلومش نگاه نکن ادم های زیادی کشته
اجوما چون جانکوک تایید کرد دیگه چیزی نگفت
ویو کوک/:
خسته از اتاقم اومدم پاین داشتم میرفتم سمت اشپز خونه که به اجوما بگم برام قهوه دست کنه
توی اشپز خونه نبود که صدای خنده های ا.ت از حیاط میومد رفتم بیرون که دیدم با اجوما گرن گرفته وایسادم و به حرف هاشون گوش دادم تا به جایی رسید که اجوما باور نمیکرد و رفتم جلو برا اجوما تایید کردم که ا.ت واقعا یه قاتله
که ادامه دادم :ببخشید مزاحم شدم ولی میشه برام یه قهوه درست کنید ؟
(عصر)
نشستته بودم و داشتم تلویزیون میدیدم خدارو شکر این یکیو دارم
که جیمین اومد
جیمین:سلام ... ا.ت خوبی
ا.ت:اره مرسی تو چه طوری کارا خوب پیش میره ؟
جیمین:خوب ..جانکوک کجاست ؟
ا.ت : من جچمیدونم کجاست ولی فکر کنم بالاست توی اتاقش
جیمین:اکی ممنون
ویوکوک/:
۷.۶k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.